حامد بهداد ، هنرمند بی‌بدیل سینمای ایران و صحنه‌گر پرشور، با هنر خود همچنان درخشنده است!

حامد بهداد، متولد ۲۶ آبان ۱۳۵۲ در مشهد، از چهره‌های شاخص دنیای سینمای ایران محسوب می‌شود. نقطه آغاز درخشش او به سال ۱۳۷۹ و فیلم تأثیرگذار «آخر بازی» بازمی‌گردد؛ اثری که باعث شد بلافاصله با کاندیداتوری برای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنواره فیلم فجر وارد صحنه مهمی از هنر بازیگری شود. او در ادامه مسیر خود موفقیت‌های بسیاری را پشت سر گذاشت که از جمله افتخاراتش می‌توان به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل مرد برای نقش‌آفرینی در فیلم جنجالی «جرم» اثر مسعود کیمیایی در سال ۱۳۸۹ اشاره کرد. همچنین یکی از افتخارآفرینی‌های جهانی او، کسب جایزه بهترین بازیگر مرد از جشنواره بین‌المللی فیلم شانگهای برای فیلم «قصر شیرین» در سال ۲۰۱۹ بود.

حافظ شیرازی: عاشقانه‌ای که همچنان در قلب‌ها می‌تپد

در این میان نمی‌توان از خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی سخن نگفت؛ شاعر بی‌همتایی که اشعار جاودانه‌اش همچنان دل و جان عاشقان ایرانی و جهانی را می‌لرزاند. این غزلسرای جاوید که به «لسان‌الغیب» شهرت یافته، از پایه‌های بی‌نظیر ادبیات پارسی به شمار می‌رود. از زندگانی او اطلاعات دقیقی در دست نیست و حتی نام وی نیز میان مورخان مانند مه در هاله‌ای پنهان شده است؛ اما بنا به باور عمومی، حافظ در حدود سال ۷۲۶ هجری قمری در شهر شیراز به دنیا آمد. جوانی او سرشار از کسب علم و حکمت بود و او با تسلط بر علوم فقهی، الهی و ادبی، سبک خاص خود را در شعر و غزل ایجاد کرد.

 

از الهام حافظ تا زیبایی نصوص دیوان

شاید بتوان گفت، یکی از شاخصه‌های بزرگ زندگی حافظ، تسلط کامل او بر قرآن کریم بوده است، به طوری که آن را با چهارده روایت مختلف از حفظ داشت. همین ویژگی باعث شد، اشعار حافظ از عمق، معنا و ظرافت خاصی برخوردار شود. دیوان او که شامل غزلیات، چند قصیده و مثنوی، به همراه قطعات و رباعیات است، نمادی از فرهنگ و هنر پارسی به شمار می‌آید. نکته قابل توجه آن است که حتی گوته، سخنور و اندیشمند به‌نام آلمانی، دیوان شرقی خود را با الهام از افکار و آثار حافظ تدوین کرد.

 

اما در نهایت، این عاشق بزرگ ادبیات کهن ایران به‌سال ۷۹۲ هجری قمری در شیراز دنیا را بدرود گفت. آرامگاه حافظ، که به عنوان «حافظیه» در شیراز شناخته می‌شود، تا به امروز زیارتگاه دوستداران شعر و ادب پارسی است؛ مکانی مقدس که همه‌روزه دل‌ها و جان‌هایی به آن متصل می‌شوند.

 

 

صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا؟

ببین تفاوتِ رَه کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خِرقِهٔ سالوس

کجاست دِیرِ مُغان و شرابِ ناب کجا؟

چه نسبت است به‌ رِندی صَلاح و تقوا را؟

سماعِ وَعظ کجا نغمهٔ رَباب کجا؟

ز رویِ دوست دلِ دشمنان چه دریابد؟

چراغِ مُرده کجا؟ شمعِ آفتاب کجا؟

چو کُحلِ بینشِ ما خاکِ آستانِ شماست

کجا رَویم بفرما ازین جناب، کجا؟

مَبین به سیبِ زَنَخدان که چاه در راه است

کجا همی‌ رَوی ای دل بدین شتاب کجا؟

بِشُد! که یادِ خوشش باد روزگارِ وصال

خود آن کِرِشمه کجا رفت و آن عِتاب کجا؟

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست

قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا؟

غزل شمارهٔ 2

 

source

توسط argbod.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *