مطالبه مذاکره خوب

معادلات راهبردی منطقه به شکل بنیادین تغییر کرده است. پس از شکست طرحهای دشمن در خرداد ۱۴۰۴ و فروریختن دکترین امنیتی رژیم صهیونیستی، جمهوری اسلامی ایران با دستانی پر و از موضع تفوق راهبردی به هر میز مذاکره احتمالی مینگرد. افکارعمومی پس از رشادت ۱۲ روزه در میدان جنگ از تیم دیپلماسی کشور انتظار مذاکره خوب برای «نقد کردن پیروزیهای میدانی» را دارند؛ مفهومی که مروجان دیپلماسی التماسی از درک آن عاجزند.
به گزارش خبرگزاری آنا، این تحلیل با بررسی تفاوتهای بنیادین میان «مذاکره خوب» که داراییهای راهبردی را تثبیت میکند و «مذاکره بد» که استقلال ملی را در ازای وعدههای واهی به حراج میگذارد، به این پرسش کلیدی پاسخ میدهد که چرا امروز، مذاکره باید از موضع اقتدار و برای تثبیت پیروزیها باشد.
کالبدشکافی دوگانه «مذاکره خوب» و «مذاکره بد»
در آوردگاه جنگ شناختی و احساسی علیه ملت ایران، یکی از پیچیدهترین و مستمرترین پروژهها، تحریف مفهوم «مذاکره» بوده است. سالهاست که جریانی خاص، با همسویی با اتاقهای فکر غربی-صهیونیستی، تلاش میکند تا با ایجاد دوگانههای کاذب، پارادایم «تسلیم» را در پوشش زیبای «دیپلماسی» به افکار عمومی بفروشد. این جریان، با تقلیل دادن صحنه پیچیده سیاست خارجی به یک انتخاب ساده میان «مذاکره» و «انزوا» یا دوگانه جعلی «قدرت دفاعی» یا «رفاه اقتصادی»، آگاهانه گزینه سوم و اصلی، یعنی «مذاکره مقتدرانه» برای استیفای حقوق را از محاسبات حذف میکند.
آناتومی مذاکره بد: از دیپلماسی التماسی تا گروگانگیری اقتصاد
مذاکره بد، که متأسفانه تجربیات تلخی از آن در حافظه تاریخی ملت ایران ثبت شده، دارای شاخصههای روشنی است. این نوع مذاکره، مبتنی بر یک خوشبینی سادهانگارانه به دشمن و نادیده گرفتن ماهیت نظام سلطه است. ماحصل چنین رویکردی، افتادن در تلههای حقوقی پیچیدهای همچون «مکانیسم ماشه» (Snapback Mechanism) در برجام یا پذیرش تعهدات یکجانبه در توافقاتی نظیر سعدآباد بود که نه تنها منافع ملی را تأمین نکرد، بلکه کشور را در یک «برزخ راهبردی» قرار داد.
خطرناکترین پیامد این نوع دیپلماسی، «شرطیسازی» و «به گروگان گرفتن اقتصاد کشور» است. زمانی که تمام معیشت و آینده اقتصادی یک ملت به لبخند یا اخم طرف مقابل گره میخورد، استقلال تصمیمگیری از بین رفته و کشور در یک دور باطل از مذاکره برای مذاکره گرفتار میشود. این همان نقطهای است که دشمن میخواهد؛ ایرانی ضعیف، معطل و فاقد قدرت چانهزنی که در نهایت مجبور به پذیرش هرگونه تحمیلی شود. در واقع این دوگانههای جعلی که در یک سو «مذاکره» و در سوی مقابل «مخالفان مذاکره» را قرار میدهد، این گزاره فریبنده را القا میکند که در صورت کوتاه آمدن از مواضع خود و پذیرش شروط طرف مقابل، کشور به «سعادت» میرسد، حال آنکه تجربیات گذشته و سرنوشت سایر کشورهایی که در این بازی گرفتار آمدند نشان میدهد که هدف نهایی این پروژه، نه ساختن ایرانی مرفه و سعادتمند، بلکه خلق یک ایرانِ بیدفاع و ضعیف با انبوهی از مشکلات و آماده برای فروپاشی و تجزیه است.
مذاکره خوب و پیوند «میدان» و «دیپلماسی» برای خلق قدرت
در مقابل، «مذاکره خوب» یک فرآیند پیچیده و مبتنی بر واقعگرایی است. یک مذاکرهکننده حرفهای، دیپلماتی منفصل از واقعیتهای تاریخی و مسائل و موضوعات داخلی و منطقهای و روند پرشتاب جهانی نیست که به مسائل رمانتیک و براساس بازنمایی پروپاگاندای صاحبان قدرت نگاه کند، بلکه استراتژیستی است که پیوستگی ناگسستنی «میدان» و «دیپلماسی» را درک میکند. «میدان» در اینجا صرفاً به معنای قدرت نظامی نیست؛ بلکه مجموعهای از مؤلفههای قدرت ملی شامل انسجام داخلی، اراده عمومی مبتنی بر آرمانهای استقلالطلبانه، عمق راهبردی در منطقه، و پیشرفتهای علمی و فناورانه و البته توان نظامی است.
مذاکرهکننده خوب با اشراف بر این منابع قدرت و با درک صحیح از گذار جهان به نظم نوین چندقطبی، از اهرمهای خود برای پیشبینی صفبندیهای آینده و کسب حداکثر امتیاز استفاده میکند. او میداند که اعتبار هر امضا در پای میز مذاکره، به پشتوانه قدرتی است که در میدان خلق شده است.
دوگانه جعلی «توان دفاعی» یا «رفاه»
اصلیترین عملیات شناختی دشمن که متأسفانه توسط برخی جریانات مرموز داخلی سالها تکرار میشود، ساخت دوگانه فریبنده «قدرت دفاعی یا رفاه اقتصادی» است. منطق این دوگانه ساده و عوامفریبانه است: «برنامه هستهای، موشکی و حمایت از محور مقاومت را کنار بگذارید تا به رفاه و گشایش اقتصادی برسید.»
شاید بشود گفت، این دوگانه جعلی پس از شعار «نه غزه، نه لبنان» در سال ۸۸ و نفع عمق استراتژیک ایران به محور گفتمان برخی جریانات سیاسی داخلی تبدیل شد و همنوا با رسانههای بیگانه و معاند، درصدد تثبیت این گزاره بودند که با رها کردن محور مقاومت، امنیت و اقتصاد ایران در شرایط بهتری خواهد بود.
این در حالی است که تجربه جهانی و منطق راهبردی، گزارهای معکوس را اثبات میکند: توان بالای دفاعی و داشتن عمق استراتژیک، زیربنای امنیت و ایجاد بستری برای توسعه پایدار است. این درحالیست که از اساس رژیم صهیونیستی و آمریکا با هرنوع پیشرفت و امنیت ایران که منجر به استقلالخواهی آن میشود مخالفند و در نتیجه ایجاد رفاه در شرایط بیثبات امنیتی سرابی بیش نیست. کاملا روشن است هدف آنها از قطع ارتباط ایران با ملتهای مقاوم منطقه و ایجاد محدودیتهای دفاعی برای کشور و دور کردن آن از مؤلفههای قدرتش، ایجاد یک وضعیت بیدفاعی استراتژیک است تا بتوانند کشور را در مسیر فروپاشی و تجزیه قرار دهند. برای کشوری در موقعیت ژئوپلیتیک ایران، رفاه بدون توان دفاعی و استقلال، سرابی بیش نیست که در اولین بحران امنیتی از هم خواهد پاشید.
سرنوشت کشورهایی مانند مصر، لیبی، سودان، سوریه، عراق و افغانستان نشان میدهد، راهبرد رژیم صهیونیستی و آمریکا نسبت به کشورهای بزرگ و دارای منابع سرشار و موقعیت سوق الجیشی، تقویت و توسعه آن کشورها نیست که به رقبایی در آینده تبدیل شوند، بلکه با ایجاد هرج و مرج و از بین بردن قدرت مرکزی، در پی تاراج منابع آن کشورها و به تاخیر انداختن تاریخ سقوط خود از ابرقدرتی هستند و برایشان اهمیتی ندارد این میان، چه تعداد از مردم آن کشورها به قتل میرسند یا سرنوشت در گذر جنگها و ناآرامیها چه میشود. در رسانه به آنها صلح و رفاه میفروشند و در حقیقت با جنگ و تجزیه و ویرانی به سراغشان میآیند.
ورود به مذاکره از موضع تفوق
شرایط امروز ایران، با گذشته تفاوت ماهوی دارد. شکست مفتضحانه برنامههای دشمن در خرداد ۱۴۰۴، نه تنها به اهداف خود نرسید، بلکه به ضد خود تبدیل شد و انسجام ملی و همبستگی عمومی را به سطحی بیسابقه ارتقا داد. عملیاتهای ترکیبی موفق که به شکسته شدن هیمنه شکستناپذیری رژیم صهیونیستی و اثبات ضربهپذیری منافع آمریکا در منطقه انجامید، یک معادله قدرت نوین برای ایرانیان خلق کرده است.
ایران امروز از موضع ضعف یا نیاز وارد هیچ گفتگویی نمیشود. عدم موافقت با مذاکره مستقیم با آمریکا نیز ریشه در همین واقعبینی دارد؛ نمیتوان به رژیمی که سابقه خروج یکطرفه از تعهدات و به تعبیر مقامات عالیرتبه کشور «بمب زدن به میز مذاکره» را در کارنامه دارد، اعتماد کرد.
بنابراین، هرگونه مذاکره احتمالی در آینده، باید مذاکرهای برای نقد کردن این پیروزیهای میدانی و تبدیل تفوق راهبردی به دستاوردهای سیاسی و اقتصادی پایدار باشد. مذاکرهای برای شنیدن شرایط ایران و پذیرش حقوق ملتمان؛ مذاکرهای که در آن در مورد حق غنیسازی هستهای و یا توان دفاعی و محور مقاومت سخنی به میان نمیآید و صرفا به مسئله جنگ اخیر، مقصر این جنگ و دریافت غرامت و همچنین بازگشت به تفاهمات قبل هستهای تاکید دارد. این مذاکره، نه از سر اضطرار، که از موضع اقتدار و برای تثبیت حقوق ملت ایران خواهد بود؛ حقیقتی که گرانفروشان «تسلیم»، عامدانه یا جاهلانه قادر به درک یا پذیرش آن نیستند.
source