نقد فیلم Final Destination Bloodlines نشان می‌دهد که قسمت ششم این مجموعه نه‌تنها احیاگر آن است، بلکه موفق‌ترین فیلم سال از لحاظ فروش نیز شده است.

فیلم ترسناک و ماورایی Final Destination: Bloodlines به کارگردانی مشترک زک لیپوسکی و آدام استاین، بار دیگر روح تازه‌ای در کالبد این فرنچایز قدیمی دمیده است.

داستان این فیلم که ششمین قسمت از مجموعه‌ی محبوب Final Destination به شمار می‌آید، روایت‌گر ماجرای دختری به نام «کیتلین سانتا خوانا»، دانشجویی که پس از مرگ مادربزرگش، توانایی پیش‌بینی فجایع مرگبار را به ارث می‌برد، است؛ اما این بار خود مرگ است که قصد دارد بدهی‌های قدیمی را از خانواده او وصول کند.

در کنار کیتلین، بازیگرانی همچون تئو بریونس، ریچارد هارمون، آنا لور، برک بسینجر، اوون پاتریک جوی‌نر و البته تونی تاد، چهره آشنای مجموعه، در نقش‌های مکمل حضور دارند.

نقد فیلم Final Destination Bloodlines

نقد فیلم Final Destination Bloodlines
نقد فیلم Final Destination Bloodlines

Bloodlines در سال ۲۰۲۵ اکران شد و برخلاف انتظارات، هم منتقدان را راضی کرد و هم مخاطبان را به سالن‌های سینما کشاند. با فروش جهانی بیش از ۲۶۶ میلیون دلار، این فیلم نه‌تنها پرفروش‌ترین قسمت مجموعه شد، بلکه به رتبه نهم جدول پرفروش‌ترین فیلم‌های سال نیز دست یافت.

فیلم Final Destination: Bloodlines توانست با استقبال بی‌سابقه منتقدان، عنوان تحسین‌شده‌ترین قسمت این مجموعه را به‌خود اختصاص دهد. در وب‌سایت جمع‌آوری نقد راتن تومیتوز، ۹۲ درصد از ۲۰۶ نقد ثبت‌شده درباره فیلم، مثبت ارزیابی شده‌اند.

در بخش نقد فیلم Final Destination 6 ، منتقدان نوشتند:

Bloodlines با افزودن لایه‌هایی احساسی و غیرمنتظره به اسکلت آشنای مجموعه، سکانس‌های مرگبار را با دقتی استادانه اجرا کرده و تهدید همیشگی مرگ را به سرگرمی‌ای هیجان‌انگیز تبدیل می‌کند.

در متاکریتیک نیز نقد فیلم مقصد نهایی 6 با میانگین وزنی ۷۳ از ۱۰۰، از میان ۳۵ نقد منتشرشده، در دسته آثار «عموماً مثبت» قرار گرفته است.

نقد فیلم مقصد نهایی 6

نقد فیلم Final Destination Bloodlines

در نقد فیلم Final Destination: Bloodlines، ششمین و شاید واپسین پژواکِ ناگزیر یک ایده نیمه‌جان، بار دیگر به سراغ سؤالی می‌رویم که از نخستین فیلم تا امروز بی‌پاسخ مانده است: آیا می‌توان از مرگ گریخت، یا تنها تئاتری از مقاومتِ عبث را به اجرا درمی‌آوریم؟

این فیلم که بیش از یک دهه وقفه به سینما بازگشته، نه‌تنها در پی پاسخ نیست، بلکه ترجیح می‌دهد در گردابی از تکرار، خون، و تصادف نفس آخر را با فریادی بی‌صدای فراموشی سر دهد.

بازگشت به گذشته، بی‌آنکه آینده‌ای در کار باشد

نقد فیلم Final Destination Bloodlines
نقد فیلم Final Destination Bloodlines

Bloodlines با بازگشتی به سال ۱۹۶۸ آغاز می‌شود که به نوعی ریشه‌شناسی متأخر برای مکانیزم پیش‌گویی که پیش‌تر در قالب رویا یا هذیانِ آنی در دل شخصیت‌های جوان ظاهر می‌شد.

این بار، بیننده با زنی به‌نام آیریس برخورد می‌کند که با پیش‌بینی فروپاشی یک برج مدرن در سال‌های خوش‌بینی پساجنگ، جان ده‌ها نفر را نجات می‌دهد؛ اما درست همان‌طور که در اسطوره‌های یونانی، نجات از سرنوشت نه نوعی نجات بلکه تعویقی موقتی‌ست، مرگ نیز در اینجا صبورانه و موذیانه، همچنان در کمین ایستاده است.

این مواجهه دیرهنگام میان مرگ و بازماندگان، خود استعاره‌ای از خود فیلم است. فیلم داستانی‌ست که می‌توانست تمام شود، اما به دلایلی مالی، در محاقی از تأخیر و ناتوانی در خلق ایده‌ای نو، به حیات نباتی خود ادامه داده است.

بدن به‌مثابه ماشین زوال‌پذیر

نقد فیلم Final Destination Bloodlines

فرنچایز Final Destination همواره بر مفهوم «جسم انسانی به‌مثابه شیء مکانیکی» تأکید داشته و Bloodlines نیز با مجموعه‌ای از مرگ‌های «روب‌گلدبرگی» ــ از ماشین چمن‌زنی و ترامپولین گرفته تا گازهای نشت‌کرده ــ این مفهوم را بار دیگر بازسازی می‌کند؛ اما برخلاف آثار اولیه که دست‌کم کوششی برای باورپذیر کردن علت و اثر مرگ داشتند، این فیلم درگیر CGIهای ضعیف و صحنه‌پردازی‌های فاقد وزن فیزیکی است. نتیجه اینگونه می‌شود که مرگ‌ها دیگر در این فیلم هولناک نیستند؛ آن‌ها بیشتر به نمایش‌هایی دیجیتالی شبیه‌ شده‌اید که در پس‌زمینه‌ای از بی‌حسی عاطفی و اشباع بصری رخ می‌دهند.

آنچه در پس این مرگ‌های نمایشی نهفته است، اضطرابی فلسفی‌ست که فیلم از کشف و تحلیل آن عاجز می‌ماند: ایده‌ی زندگی در سایه‌ی مرگی محتوم. ایده‌ای که در Final Destination (2000) الهام‌گرفته از The X-Files، دست‌کم در فرم معمایی و شبه‌متافیزیکی خود جذابیت داشت، اینجا دیگر فقط بهانه‌ای‌ست برای تماشای خون و تکه‌تکه‌شدن بدن‌هایی که انگار از پیش، تهی از معنا بوده‌اند.

شخصیت‌هایی در حاشیه، درامی بی‌هویت

نقد فیلم Final Destination Bloodlines
نقد فیلم Final Destination Bloodlines

اگرچه فیلم تلاش دارد با معرفی استفانی، نوه‌ی آیریس و خطوط داستانی خرده‌خانوادگی بار درام را سنگین‌تر کند، اما نتیجه جز تصویری کلیشه‌ای از «تروماهای بین‌نسلی» نیست.

این گسترش درون‌مایه‌ای، نه تنها عمیق نمی‌شود، بلکه شبیه تقلیدی ضعیف از رویکرد A24 به ژانر ترسناک است؛ تقلیدی که در حد طرح داستانی باقی می‌ماند و به تحلیل روان‌شناختی یا حتی احساس‌برانگیز نمی‌رسد.

کیتلین سانتا خوانا در نقش اصلی، هرچند با حضور نسبتاً باورپذیری وارد می‌شود، اما شخصیت‌پردازی‌اش چنان سطحی‌ست که نمی‌توان دغدغه‌ها یا ترس‌هایش را درک یا حس کرد. رابطه‌اش با مادربزرگ نیز که می‌توانست پُل میان گذشته و حال، خرد و ترس، نجات و هلاکت باشد، در سکانس‌هایی شتاب‌زده و بی‌عمق خلاصه شده است.

تکرار فلسفه‌ای از پیش تهی‌شده

نقد فیلم Final Destination Bloodlines

در سطح فلسفی، Bloodlines همچنان در اسارت همان سؤالات قدیمی باقی می‌ماند: آیا سرنوشت قطعی‌ست؟ آیا راه گریزی از مرگ وجود دارد؟ آیا پیش‌آگاهی‌ها صرفاً ابزارهایی برای آشکار شدن بیهودگی تقلا هستند؟

فیلم از پرداختن به پرسش‌هایی مهم‌تر نیز شانه خالی می‌کند: چه نیرویی این پیش‌آگاهی‌ها را می‌فرستد؟ آیا دوگانه‌ی مرگ و زندگی در این جهان‌سازی، تعادل قدرتی دارند یا تنها اجرای بی‌معنای یک مکانیسم سرد است؟ آیا انتخاب یا اختیار نقشی دارد؟ پاسخ ندادن به این سؤالات، نه از سر رازآلودگی، بلکه از فقر فکری‌ست.

به تعبیری، این فیلم نه تنها تکرار مضمونی نخ‌نماست، بلکه نشانه‌ای از ناتوانی سینمای ژانر در عبور از مرزهای تعریف‌شده‌ی خود است؛ انگار خود مرگ، در اینجا نماد نظامی است که مانع آفرینش‌گری می‌شود.

جمع‌بندی و نمره‌دهی

نقد فیلم Final Destination Bloodlines
نقد فیلم Final Destination Bloodlines

Final Destination: Bloodlines همان‌قدر که تلاش می‌کند جانی تازه در کالبد این مجموعه بدمد، در نهایت به یک بیانیه‌ی ناخودآگاه در باب مرگ خلاقیت بدل می‌شود. فیلمی که سعی دارد تماشاگر را با ترفندهای تکراری و ساختاری از پیش‌آشنا بترساند، اما تنها موفق می‌شود به او یادآوری کند که خود ترس نیز، اگر از معنا تهی شود، بدل به سرگرمی‌ای کم‌رمق و فراموش‌شدنی خواهد شد.

در زمانه‌ای که فجایع واقعی در شبکه‌های اجتماعی با کیفیت 4K پخش می‌شوند و مرگ دیگر انحصاری به روایت‌های سینمایی ندارد، این جنس از وحشت که بر پایه‌ی تصادف و مکانیسم است، بیش از آنکه تکان‌دهنده باشد، خسته‌کننده و واپس‌گراست. در جهانِ بی‌خدایی ۲۰۲۵، حتی فرشته‌ی مرگ هم به تجدید چاپ‌های پرفروش تبدیل شده است.

شاید وقت آن رسیده که Final Destination برای همیشه به منزل نهایی خود برسد. آنجا که سرنوشت، نه به شکل انفجارها و له‌شدن‌ها، بلکه به‌مثابه سکوتی سنگین و فلسفی بر پرده‌ی نقره‌ای نقش می‌بندد.

وب‌سایت فیگار به این فیلم نمره 4 از 10 را می‌دهد.

نظر شما درباره‌ی مطلب نقد فیلم Final Destination Bloodlines چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

source

توسط argbod.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *