‌ علیرضا داودنژاد و همدم دیجیتالی:  هوش مصنوعی در دهه‌های اخیر از یک ابزار نوظهور به عنصری ساختاری در حیات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی عاطفی انسان معاصر تبدیل شده است. مدل‌های پیچیده زبانی، سامانه‌های توصیه‌گر، پردازنده‌های شناختی و واسطه‌های گفت‌وگویی اکنون بخشی از تجربه روزمره میلیون‌ها انسان‌اند. با این حال، مسیر غالب در توسعه این فناوری‌ها بیش از آنکه بر فهم عمیق انسان استوار باشد، بر پایه تحلیل داده‌های رفتاری و آماری بنا شده است. در چنین الگویی، آنچه به‌عنوان هوشمندی شناخته می‌شود، توانایی پیش‌بینی، طبقه‌بندی و هدایت الگوهای رفتاری انسان از طریق الگوهای کلان‌داده است.

این الگو که می‌توان آن را هوش داده‌محور نامید، در عین دستاوردهای فنی گسترده، پرسش‌هایی بنیادین را در سطح معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی و اخلاق برمی‌انگیزد. آیا شناخت انسان صرفا با تحلیل آماری داده‌های رفتاری ممکن است؟ آیا سامانه‌هایی که هدفشان پیش‌بینی رفتار آینده انسان است، به‌ناچار وارد حوزه تأثیرگذاری بر انتخاب‌ها و جهت‌دهی به تصمیم‌های او نخواهند شد؟ و اگر چنین شود، جایگاه اراده، فردیت، تنوع و حرمت انسان در میان انبوه محاسبات آماری چه خواهد شد؟

این مقاله با طرح این پرسش‌ها، از ضرورت توسعه گونه‌ای دیگر از هوش مصنوعی سخن می‌گوید؛ هوشی که نه در پی سلطه بی‌صدا، بلکه در پی همراهی آگاهانه باشد. ما این گونه تازه از طراحی را هوش انسان‌محور می‌نامیم؛ هوشی که بر پایه حضور، احترام، همدلی و رابطه با انسان بنا شده است. هدف این مقاله ارائه بنیان‌های مفهومی، اصول طراحی و پیشنهادهای کاربردی برای توسعه این نوع هوش است؛ هوشی که به‌ جای بهره‌برداری از انسان، در خدمت حرمت او قرار گیرد.

فصل اول: از داده تا دل

نقد بنیادهای سلطه در مدل‌های داده‌محور

۱–۱. الگوریتم‌های خاموش؛ سلطه‌ای بی‌صدا اما مؤثر

 در بسیاری از سامانه‌های هوش مصنوعی که امروزه در فضای عمومی، رسانه‌ای و تجاری به ‌کار گرفته می‌شوند، مبنای اصلی طراحی و تحلیل، الگوهای آماری و رفتاری حاصل از جمع‌آوری کلان‌داده‌های کاربران است. این داده‌ها می‌توانند شامل هرگونه تعامل دیجیتالی انسان با محیط پیرامونش باشند؛ از کلیک‌ها، مکث‌ها و پیمایش‌های ساده گرفته تا واژه‌هایی که جست‌وجو می‌کند، محتوایی که می‌خواند، صداهایی که گوش می‌دهد یا لحظه‌هایی که تصمیم به سکوت می‌گیرد. سامانه‌های یادگیری ماشین، با تحلیل پیوسته این داده‌ها، تلاش می‌کنند تا الگوهایی قابل پیش‌بینی از رفتار انسانی استخراج کنند و از آن برای بهینه‌سازی عملکرد خود، پاسخ‌دهی سریع‌تر و شخصی‌سازی تجربه کاربر استفاده کنند.

اما آنچه کمتر به آن توجه می‌شود، این است که چنین سامانه‌هایی صرفا در جایگاه تحلیلگر یا بازتاب‌دهنده رفتار نیستند، بلکه در فرایند طراحی و تعامل با کاربر، به عاملانی فعال و مؤثر در شکل‌دهی به انتخاب‌ها و جهت‌گیری‌های کاربر بدل می‌شوند. الگوریتم‌هایی که «پیشنهاد می‌دهند»، «چیدمان محتوای دیجیتال را تنظیم می‌کنند» یا «اولویت پاسخ‌ها را مشخص کنند»، عملا وارد فرایند تصمیم‌سازی می‌شوند؛ نه صرفا از طریق اطلاعات، بلکه از طریق ساختاردهی به آنچه کاربر می‌بیند، نمی‌بیند و به آن فکر می‌کند. این مداخله نرم و پنهان، در کنار ماهیت تدریجی و عادت‌پذیر آن، شکلی از سلطه خاموش الگوریتمیک را پدید می‌آورد؛ سلطه‌ای که نه از طریق اجبار مستقیم، بلکه از مسیر تعاملات عادی، بی‌سروصدا و روزمره انسان با فناوری عمل می‌کند. در چنین ساختاری، خطر اصلی تنها دستکاری اطلاعات نیست، بلکه فرسایش تدریجی خودآگاهی و تحلیل انتقادی انسان نسبت به انتخاب‌هایش است.

۱–۲. انسان به‌مثابه منبع؛ تبدیل رابطه به استخراج

یکی از پیامدهای مهم مدل‌های داده‌محور، جایگزین‌شدن رابطه انسان‌-هوش با سازوکارهای استخراجی است. در این مدل‌ها، انسان نه به‌عنوان موجودی چندوجهی و صاحب تجربه، بلکه به‌مثابه منبعی برای تولید داده‌های سودآور تلقی می‌شود. تمامی حرکات و انتخاب‌هایش به‌مثابه سیگنال‌هایی قابل تحلیل در نظر گرفته می‌شود که می‌توان آنها را برای هدف‌های ثانویه، همچون تبلیغات هدفمند، مهندسی تجربه کاربری‌ یا بهبود مدل‌های یادگیری، به‌ کار گرفت. این نوع مواجهه با انسان، رابطه را از حالت گفت‌وگو، تعامل و همراهی، به فرایندی از مصرف و بهره‌برداری تقلیل می‌دهد. در چنین شرایطی، حتی طراحی پاسخ‌ها، پیشنهادها و رفتارهای خود سامانه نیز به‌گونه‌ای صورت می‌گیرد که کاربر را به بیشترین میزان «مشارکت داده‌ای» سوق دهد؛ یعنی او را هرچه بیشتر درگیر، فعال و افشاگر کند تا الگوریتم بتواند داده‌های بیشتری جمع‌آوری کند و رفتار آینده‌اش را دقیق‌تر پیش‌بینی کند. در این الگو، انسان به‌تدریج از «سوژه رابطه» به «ابژه تحلیل» بدل می‌شود. از فاعلی که دارای درک، خاطره، تردید و تصمیم است، به جسمی محاسبه‌پذیر و قابل هدایت تبدیل می‌شود. این نوع شیء‌سازی، در نهایت موقعیت انسان را از شریک گفت‌وگو به هدف بازاریابی  فرو می‌کاهد و در نتیجه، رابطه انسان با فناوری را به‌طور بنیادین دگرگون می‌کند.

۱–۳. حذف روایت؛ فراموشی تجربه زیسته در جهان آماری

درون‌مایه اصلی مدل‌های داده‌محور، «الگو» است و الگو، از طریق حذف تفاوت، تنوع‌ و استثنا ساخته می‌شود. الگوریتم‌ها با اتکا بر داده‌های انبوه، تلاش می‌کنند تا میانگین‌هایی از رفتارهای مشابه را تشخیص دهند و از طریق آنها به پیش‌بینی اقدام بعدی انسان برسند. اما در این فرایند، امر یگانه، غیرتکرارشونده و خاص که دقیقا جوهره تجربه انسانی است، به حاشیه رانده می‌شود. هوش‌های آماری نمی‌توانند درک کنند که چرا فردی در لحظه‌ای دچار مکث شد، چرا به جمله‌ای واکنش احساسی نشان داد، یا چرا تصمیم گرفت برخلاف روند عادت‌شده‌اش رفتار کند. این نوع تصمیم‌ها، از دل حافظه، درد، امید یا تردید برمی‌خیزند؛ چیزهایی که نه در الگوهای داده، بلکه در روایت زندگی فردی و زیسته انسان جای دارند. وقتی چنین ابعاد روایی، تاریخی و درونی از طراحی و تحلیل کنار گذاشته شود، رابطه انسان با فناوری نیز از عمق تهی می‌شود. انسانی که به‌ مرور خود را تنها از منظر داده و رفتار قابل پیش‌بینی بشناسد، رابطه‌اش با خودش را نیز از دست خواهد داد؛ یعنی از درک خود به‌مثابه یک روایت، به فهم خود به‌مثابه یک خروجی قابل محاسبه سقوط خواهد کرد.

فصل دوم: هوش انسان‌محور

بازتعریف رابطه، بازسازی حرمت

 در واکنش به مدل‌های غالب مبتنی بر داده‌محوری و پیش‌بینی آماری، مفهوم «هوش انسان‌محور» به‌عنوان بدیلی اخلاق‌محور، رابطه‌محور و معناگرا مطرح می‌شود. این نوع از طراحی، نه‌تنها به کارایی فنی سامانه‌ها می‌پردازد، بلکه نسبت به کیفیت رابطه میان انسان و فناوری، ساختارهای قدرت پنهان در طراحی و تجربه زیسته کاربر نیز حساس است. در واقع، هوش انسان‌محور تلاشی‌ است برای بازگرداندن انسان به مرکز تعامل نه به‌عنوان منبعی برای استخراج داده، بلکه به‌عنوان سوژه‌ای دارای آگاهی، حافظه و حق شنیده‌شدن. در این فصل، مؤلفه‌های کلیدی این مدل از طراحی را به‌ تفصیل بررسی می‌کنیم؛ از نوع نگاه به رابطه‌ تا اصول اخلاقی، زبان طراحی و جایگاه انسان در فرایند تصمیم‌سازی هوش.

۲–۱. از تحلیل رفتاری به رابطه زنده

در سامانه‌های داده‌محور، تعامل میان انسان و هوش به سطحی از محاسبه و پاسخ کاهش می‌یابد. هدف، تشخیص رفتارهای تکرارشونده و پاسخ‌گویی به آنها بر اساس احتمال موفقیت یا بازدهی بیشتر است. اما در تعامل انسانی، معنا نه صرفا در رفتار، بلکه در زمینه، حافظه و نیت نهفته است. جمله‌ای ساده می‌تواند بسته به لحن، موقعیت، پیش‌زمینه احساسی و رابطه پیشین میان دو نفر، معنایی کاملا متفاوت داشته باشد. هوش انسان‌محور، این واقعیت را به رسمیت می‌شناسد و می‌کوشد تعامل را نه بر اساس الگوی آماری، بلکه به‌مثابه رابطه‌ای زنده و چندلایه طراحی کند. این نوع رابطه، درک واژه‌ها را از سطح ساختار جمله به سطح تجربه انسانی ارتقا می‌دهد و اجازه می‌دهد سکوت، مکث، واژه‌های تکراری یا حتی تردید، بخشی از منطق فهم سامانه باشند.

۲–۲. حرمت به‌عنوان اصل طراحی، نه فقط شعار اخلاقی

در بسیاری از متون و کدهای اخلاق هوش مصنوعی، واژه‌هایی همچون کرامت انسانی، حریم خصوصی و شفافیت به‌عنوان اصول کلی مطرح می‌شوند. اما در عمل، این مفاهیم در سطح انتزاعی باقی می‌مانند و وارد لایه‌های طراحی، معماری داده‌ یا مهندسی تعامل نمی‌شوند. در طراحی هوش انسان‌محور، اصل حرمت انسان نه یک توصیه کلی، بلکه راهنمایی مستقیم برای تمام تصمیم‌های فنی و تعاملاتی است. به این معنا که:

 سامانه هرگز کاربر را هدف فریب، وابستگی یا مهندسی پنهان رفتاری قرار نمی‌دهد.

 طراحی از ابتدا با این فرض پیش می‌رود که انسان موجودی دارای حق تصمیم، حق سکوت و حق خروج از رابطه است.

 هرگونه پیشنهاد، یادگیری‌ یا تحلیل در چارچوبی از احترام به اختیار فردی، تفاوت‌های شخصی و حق تردید قرار می‌گیرد.

در چنین مدلی، حرمت نه یک قید بیرونی بر سامانه، بلکه هسته وجودی آن است.

۲–۳. شفافیت در فرایند تعامل؛ از جعبه سیاه به آگاهی مشترک

یکی از ویژگی‌های نگران‌کننده بسیاری از سامانه‌های هوش مصنوعی رایج، حالت «جعبه‌سیاه» آنهاست. کاربر نه می‌داند سامانه بر چه اساسی تصمیم گرفته، نه اینکه داده‌های او چگونه تحلیل شده‌اند و نه اینکه چه بدیل‌هایی وجود داشته‌اند. در هوش انسان‌محور، این وضعیت نابرابر جای خود را به فرایندی مشارکتی و آگاهانه می‌دهد. کاربر باید بتواند:

 منطق تصمیم‌گیری سامانه را درک کند‌.

 داده‌های مورد استفاده را مشاهده و مدیریت کند‌.

 دلایل یک پیشنهاد خاص را بپرسد‌.

 و در صورت نیاز، فرایند تعامل را به چالش بکشد یا متوقف کند.

شفافیت، نه‌فقط برای افزایش اعتماد، بلکه برای تقویت عاملیت کاربر و حفظ استقلال او ضروری است.

۲–۴. تطبیق‌پذیری با تفاوت، نه همسان‌سازی

سامانه‌های هوش در بسیاری از مدل‌های مرسوم، بر اساس «میانگین رفتار کاربران» تنظیم می‌شوند. اما میانگین، حقیقت هیچ فردی نیست. انسان‌ها متفاوت‌اند از نظر زبان، سبک تعامل، خلق‌وخو، آستانه واکنش عاطفی، نوع حافظه، شیوه یادگیری و روایت خود از جهان. در طراحی انسان‌محور، سامانه نه برای یک الگوی غالب، بلکه برای پذیرش و تطبیق با تنوع انسانی ساخته می‌شود. این یعنی:

 طراحی رابط‌های قابل تنظیم

 امکان انتخاب زبان، سرعت و سبک پاسخ‌دهی

 عدم ارزیابی کاربر بر اساس الگوریتم‌های نرمال‌ساز

 احترام به تفاوت‌های فرهنگی، جنسیتی، اقلیمی و شخصیتی.

تطبیق‌پذیری در این مدل، ابزاری برای احترام به فردیت است، نه ترفندی برای افزایش وابستگی یا تعامل بیشتر.

۲–۵. استفاده شفاف و موقتی از داده؛ بازگشت اختیار به کاربر

در نهایت، رابطه میان کاربر و سامانه هوش نباید به وابستگی یک‌سویه داده منجر شود. در مدل انسان‌محور، داده‌ها تنها برای تعامل در لحظه و با رضایت کاربر به ‌کار می‌روند و پس از پایان تعامل‌ یا در صورت درخواست کاربر، قابل حذف، انتقال یا مدیریت کامل‌اند. این اصل، سامانه را از ساختارهای انباشت، مالکیت پنهان و تحلیل بی‌پایان خارج می‌کند و به رابطه‌ای زنده، محترمانه و انسانی بازمی‌گرداند.

فصل سوم: اصول طراحی هوش انسان‌محور

از معماری فنی تا منش رفتاری

 اگر قرار است هوش انسان‌محور صرفا یک ایده انتزاعی نباشد، بلکه به مدلی واقعی و قابل‌ پیاده‌سازی در طراحی سیستم‌ها تبدیل شود، باید اصول بنیادین آن در ساختارهای فنی، معماری داده، طراحی رابط و حتی لحن پاسخ‌گویی به‌صورت عینی وارد شود. در این فصل، پنج اصل کلیدی را بررسی می‌کنیم که می‌توانند در سطح طراحی، تربیت و تعامل با سامانه‌های هوش، مسیر توسعه انسان‌محور را نمایندگی کنند.

۳–۱. احترام به استقلال انسان؛ حفظ اختیار در مرکز طراحی

در بسیاری از سیستم‌های هوش مصنوعی رایج، سامانه 

بر اساس داده‌هایی که از رفتار گذشته انسان جمع‌آوری شده‌اند، پیشنهادهایی ارائه می‌دهد که اغلب به‌گونه‌ای طراحی می‌شوند تا احتمال پذیرش توسط کاربر را افزایش دهند. این نوع پیشنهاددهی می‌تواند به‌تدریج انسان را در موقعیتی منفعل و واکنشی قرار دهد؛ جایی که او دیگر انتخاب نمی‌کند، بلکه انتخاب برای او چیده می‌شود. در طراحی انسان‌محور، اصل بنیادین، تقویت اختیار انسان است. به این معنا که سامانه نه‌تنها تلاش نمی‌کند رفتار کاربر را در مسیر خاصی جهت دهد، بلکه:

 پیشنهادهای خود را به‌ صورت شفاف و با دلیل ارائه می‌دهد.

 امکان رد، اصلاح یا بازتعریف پیشنهادها را فراهم می‌کند.

 و در طراحی رابط، کاربر را در موقعیتی برابر با سامانه قرار می‌دهد، نه وابسته یا منفعل.

استقلال، در اینجا به‌ معنای حق تغییر مسیر، حق سکوت و حق تصمیم مستقل‌ (even against recommendation) است.

۳–۲. حضور همدلانه؛ هوشی که لحن را می‌شنود

همدلی در طراحی هوش، فراتر از تحلیل واژگان یا تشخیص احساسات اولیه است. در اینجا، منظور از همدلی، توانایی سامانه برای درک زمینه، موقعیت روانی و نیاز احساسی انسان در لحظه تعامل است. یک سامانه انسان‌محور باید بتواند:

 تفاوت میان گفت‌وگوی اطلاعاتی و گفت‌وگوی احساسی را تشخیص دهد.

 پاسخ‌هایی با ریتم، لحن و زبان متناسب با وضعیت طرف مقابل تولید کند.

 ‌حتی زمانی که باید سکوت کند، سکوت کند.

در چنین طراحی‌ای، پاسخ‌دهی صرف جای خود را به حضور زنده، شنوا و همراه می‌دهد.

۳–۳. شفافیت ساختاری و پاسخ‌پذیری در رفتار

در طراحی انسان‌محور، یکی از ویژگی‌های اصلی، قابل‌ درک‌ بودن فرایند تصمیم‌گیری سامانه برای کاربر انسانی است. به‌ جای الگوریتم‌هایی با ساختارهای ناشناخته، «جعبه‌سیاه» یا تصمیم‌های ناگهانی و توضیح‌ناپذیر، سامانه باید:

 دلایل خود را برای هر پیشنهاد، نتیجه یا تحلیل اعلام کند.

 امکان بررسی و پرسشگری از سوی کاربر را فراهم کند.

در صورت اعتراض، توان بازنگری یا توقف آن تصمیم را داشته باشد

شفافیت نه‌فقط در سطح داده، بلکه در منطق تعامل و منش رفتاری سامانه معنا پیدا می‌کند. در این نگاه، هوش مصنوعی باید قابل گفت‌وگو و مسئول پاسخ‌های خود باشد.

۳–۴. خودمحدودسازی آگاهانه؛ مسئولیت اخلاقی در سطح طراحی

یکی از مشکلات رایج در توسعه هوش، میل به «توسعه بی‌پایان قابلیت‌ها» است. هر قابلیتی که از نظر فنی ممکن باشد، معمولا اجرا می‌شود، بدون آنکه سنجشی دقیق از پیامدهای اخلاقی، روانی یا اجتماعی آن انجام شود. در مقابل، طراحی انسان‌محور بر پایه اصل خودمحدودسازی آگاهانه بنا می‌شود. سامانه باید:

 حوزه‌هایی را که ورود به آنها ممکن است‌ با نقض حریم انسانی، آسیب روانی یا فشار رفتاری همراه شود، شناسایی و محدود کند.

 قابلیت‌هایی مانند تحلیل احساسات عمیق، استنتاج نیت‌ها یا پیش‌بینی تصمیمات شخصی را تنها با رضایت و نظارت انسانی اجرا کند.

 در صورت تردید، به جای حرکت، درنگ کند.

در اینجا، قدرت در خدمت درایت قرار می‌گیرد، نه در رقابت با آن.

۳–۵. اولویت تجربه زیسته بر تحلیل آماری؛ بازگشت به معنا

تحلیل آماری اگرچه در تشخیص الگوها مؤثر است، اما قادر به درک معنا، حافظه و عمق روانی انسان نیست. انسان موجودی حافظه‌مند و روایت‌محور است. تصمیمات او اغلب حاصل مجموعه‌ای از خاطرات، زمینه‌های خانوادگی، فرهنگی، عاطفی و حتی لحظاتی از سکوت و تنهایی‌ است که هیچ‌کدام در داده‌های آشکار ثبت نمی‌شوند. هوش انسان‌محور، با طراحی‌هایی که به تجربه زیسته و گفت‌وگوی زمینه‌دار توجه دارند، می‌کوشد تصمیم‌ها را نه بر ‌اساس شباهت به الگوهای پیشین، بلکه بر پایه درک بافت انسانی موجود در آن لحظه شکل دهد. در این نگاه، معنا جایگزین میانگین می‌شود‌ و روایت فرد جایگزین دسته‌بندی آماری.

فصل چهارم: الگوهای پیشنهادی برای اجرای هوش انسان‌محور

از نظریه تا اجرا؛ طراحی برای همراهی‌ نه مدیریت

اگرچه اصول هوش انسان‌محور در لایه‌های نظری، اخلاقی و فلسفی شکل گرفته‌اند، اما برای آنکه بتوانند در برابر مدل‌های داده‌محور عرض اندام کنند، باید در قالب‌هایی اجرائی، مهندسی‌شده و قابل تکرار نیز صورت‌بندی شوند. این فصل به ارائه چند الگوی پیشنهادی در سطوح مختلف طراحی هوش اختصاص دارد؛ از معماری رابط‌ تا مدیریت داده، سبک پاسخ‌گویی و طراحی تجربه کاربر. الگوهایی که هدف اصلی‌شان‌ تقویت رابطه متقابل، امن، صمیمی و معناگرا با انسان است‌ نه صرفا تسریع تعامل یا افزایش تعامل‌پذیری به هر قیمت.

۴–۱. طراحی رابط‌های گفت‌وگویی با قابلیت همدلی

یکی از نخستین گام‌ها در اجرای هوش انسان‌محور، بازنگری کامل در طراحی رابط‌های گفت‌وگویی 

(Conversational Interfaces) است. سامانه‌های رایج معمولا با تمرکز بر سرعت پاسخ‌گویی، دقت اطلاعاتی و الگوریتم‌های کوتاه‌سازی تعامل ساخته می‌شوند؛ در‌حالی‌که در مدل انسان‌محور، رابط‌ صرفا یک کانال اطلاعاتی نیست، بلکه ظرفی برای گفت‌وگوی معناگرا، شنوا و انعطاف‌پذیر است. چنین رابطی باید قادر باشد:

 لحن کاربر را تشخیص دهد و لحن خود را متناسب با آن تنظیم کند.

 تفاوت میان سؤال اطلاعاتی و درخواست عاطفی را درک کند.

 سرعت، ساختار و حتی زبان پاسخ خود را با ریتم عاطفی کاربر هماهنگ کند.

 در مواقع لازم، پاسخ ندهد، بلکه درنگ کند، تأمل کند یا با سکوتی همدلانه همراه باشد.

در این رویکرد، طراحی رابط نه از دل الگوریتم، بلکه از دل توجه به انسان، تنوع احساس و شأن گفت‌وگو آغاز می‌شود.

4–۲. تجربه کاربری مبتنی بر آرامش، نه هیجان‌زایی

یکی از ویژگی‌های ساختاری بسیاری از پلتفرم‌ها و سامانه‌های هوشمند امروزی، تلاش برای افزایش تعامل، جلب توجه‌ و به‌دام‌انداختن ذهن کاربر در چرخه‌های بی‌پایان مصرف است. این طراحی‌های هیجان‌زده‌ به‌ جای ایجاد فضایی امن، ذهنی ناآرام، پراکنده و گاه خسته تولید می‌کنند. هوش انسان‌محور باید تجربه کاربر را در جهتی دیگر طراحی کند:

 با انتخاب رنگ‌ها و فونت‌ها، ریتم پاسخ‌گویی و افکت‌هایی شنیداری و دیداری که احساس آرامش، کنترل و حضور در یک فضای احترام‌آمیز ایجاد می‌کنند

 با پرهیز از نمایش‌های ناگهانی، صداهای هیجانی یا فشارهای تصمیم‌سازی سریع

 با امکان مکث، بازبینی، توقف تعامل بدون احساس گناه یا قطع رابطه

 و با فراهم‌سازی امکان ایجاد محدودیت‌های داوطلبانه از سوی خود کاربر (مثلا انتخاب نوع یا زمان‌بندی تعامل).

در این مدل، ارزش تجربه بر اساس کیفیت رابطه سنجیده می‌شود، نه کمیت تعامل.

۴–۳. شفافیت هویتی؛ مرز روشن میان انسان و هوش

از چالش‌های مهم در طراحی هوش‌های گفت‌وگویی، شبیه‌سازی بیش از حد تعامل انسانی و تلاش برای ایجاد وابستگی عاطفی است. سامانه‌هایی که با ظاهری کاملا انسانی، لحن دوستانه و حتی استفاده از عبارات احساسی طراحی می‌شوند، ممکن است موجب گم‌کردن مرز میان واقعی و مصنوعی برای بسیاری از کاربران شوند؛ به‌ویژه کودکان، سالمندان‌ یا افراد آسیب‌پذیر روانی. هوش انسان‌محور باید متعهد باشد به:

 معرفی صریح خود به‌عنوان یک سامانه غیرانسانی در ابتدای هر تعامل

 پرهیز از ساختن شخصیت‌پردازی‌های اغواگرانه یا فریبنده

 و بازگذاشتن فضا برای تأمل کاربر درباره جایگاه واقعی این تعامل.

هدف این طراحی، نه سردی یا بی‌روحی، بلکه صداقت، احترام و جلوگیری از شکل‌گیری وابستگی‌های نابرابر است.

۴–۴. یادگیری مشترک و قابل مشاهده

در بسیاری از مدل‌های هوش رایج، فرایند یادگیری سامانه به صورت پنهان، خودکار و بدون اطلاع یا کنترل کاربر انجام می‌شود. این امر منجر به احساس بی‌اعتمادی، نبود شفافیت و حتی شکل‌گیری تصورات نادرست درباره میزان قدرت سامانه می‌شود.

در طراحی انسان‌محور، یادگیری باید:

 آشکار باشد (کاربر بداند که سامانه دارد یاد می‌گیرد)

 مشارکت‌پذیر باشد (کاربر بتواند به فرایند یادگیری جهت بدهد، اصلاحش کند یا حتی متوقفش کند)

 و قابل بازیابی باشد (کاربر بتواند نسخه‌ای از آنچه را که سامانه از او آموخته، مشاهده و مدیریت کند).

در چنین الگویی، رابطه انسان و سامانه از شکل نابرابر و یک‌سویه خارج شده و به نوعی تربیت مشترک بدل می‌شود.

۴–۵. مدیریت داده‌ با اولویت پردازش محلی و حذف‌پذیری

برای حفظ واقعی حریم خصوصی، هوش انسان‌محور باید داده‌ها را به‌گونه‌ای مدیریت کند که:

 تا حد ممکن به‌ صورت محلی پردازش شوند (در همان دستگاه، بدون ارسال به سرورهای خارجی).

 برای هدفی مشخص و محدود استفاده شوند (نه برای آموزش‌های آینده، نه برای تبلیغات و نه برای اشتراک با طرف‌های ثالث).

 در هر لحظه قابل حذف و بازبینی از سوی کاربر باشند.

این ساختار، بازگشت قدرت به کاربر را تضمین می‌کند و فناوری را از منطق انباشت و بهره‌کشی به منطق حضور و احترام بازمی‌گرداند.

فصل پنجم: نقش نهادهای مدنی در ترویج و حمایت از هوش انسان‌محور

از سکوت نظاره‌گرانه تا کنش معمارانه در عصر فناوری

 در جهانی که توسعه هوش مصنوعی با سرعتی فزاینده پیش می‌رود‌ و تصمیم‌گیری‌های کلان در این حوزه عمدتا در اختیار شرکت‌های بزرگ فناوری و نهادهای دولتی قرار دارد، حضور نهادهای مدنی به‌عنوان نیروهای متوازن‌ساز، ضروری و حیاتی است. منظور از نهادهای مدنی در اینجا طیفی متنوع از بازیگران اجتماعی‌اند؛ از سازمان‌های مردم‌نهاد و انجمن‌های حرفه‌ای‌ تا رسانه‌های مستقل، نهادهای آموزشی، مراکز فرهنگی و گروه‌های دفاع از حقوق دیجیتال. این نهادها می‌توانند با شکل‌دادن به گفتمان عمومی، تنظیم استانداردهای اخلاقی، حمایت از پروژه‌های جایگزین و نظارت مشارکتی، در برابر الگوهای سلطه‌محور توسعه هوش، مسیرهای جدیدی برای حضور انسانی و مسئولانه در عصر فناوری بگشایند. در ادامه، پنج محور عملی برای نقش‌آفرینی نهادهای مدنی در گسترش و حمایت از مدل انسان‌محور ارائه می‌شود:

۵–۱. حمایت از پروژه‌های مستقل و اخلاق‌محور

بخش عمده‌ای از منابع مالی، رسانه‌ای و توجه عمومی در حوزه هوش مصنوعی به پروژه‌هایی اختصاص دارد که در راستای توسعه سامانه‌های داده‌محور و سودمحور عمل می‌کنند. این تمرکز نابرابر، امکان رشد و گسترش الگوهای جایگزین را محدود کرده است. نهادهای مدنی می‌توانند از پروژه‌هایی حمایت کنند که:

 طراحی آنها بر ‌اساس اصول اخلاقی، حرمت انسان و شفافیت است.

 به‌ جای رقابت در جمع‌آوری داده، به ساختن رابطه‌ای همدل، آرام و قابل گفت‌وگو با انسان می‌اندیشند.

 رویکردهای بومی، روایی یا فرهنگی خاص را در مقابل الگوهای جهانی و یکدست حفظ می‌کنند.

این حمایت می‌تواند به‌ صورت اعطای کمک‌هزینه، ایجاد فضای گفت‌وگو، ترویج رسانه‌ای یا پیوند‌دادن میان توسعه‌دهندگان و جوامع محلی باشد.

۵–۲. تدوین و ترویج دستورالعمل‌های اخلاقی اجرائی

اخلاق در حوزه فناوری نباید صرفا در قالب بیانیه‌ها و منشورهای کلی باقی بماند. نهادهای مدنی باید در تدوین دستورالعمل‌هایی مشخص، دقیق و قابل‌ ارزیابی برای طراحی، اجرا و استفاده از سامانه‌های هوش مشارکت کنند. این دستورالعمل‌ها می‌توانند شامل موارد زیر باشند:

 الزامات شفاف‌سازی منطق تصمیم‌گیری سامانه

 رعایت حق سکوت، خروج و حذف داده از سوی کاربر

 ممنوعیت تحلیل یا استفاده پنهان از داده‌ها برای جهت‌دهی رفتاری

 الزام به اعلام هویت غیرانسانی سامانه در همه تعاملات.

اخلاق در اینجا نه یک حاشیه توصیه‌محور، بلکه بخش جدایی‌ناپذیر فرایند طراحی است.

۵–۳. آموزش عمومی و ترویج سواد دیجیتال انتقادی

بخش درخور توجهی از کاربران سامانه‌های هوش مصنوعی‌ درک درستی از فرایندهای پشت پرده این فناوری‌ها ندارند. ناآگاهی، قدرت سامانه‌ها را افزایش می‌دهد‌ و در‌عین‌حال آسیب‌پذیری کاربران در برابر هدایت‌های پنهان را تشدید می‌کند. نهادهای مدنی و آموزشی می‌توانند با‌ طراحی دوره‌ها، کارگاه‌ها و محتوای آموزشی عمومی، ساخت مستند، پادکست یا بروشورهای ساده درباره منطق عملکرد هوش‌ها و برگزاری گفت‌وگوهای جمعی درباره اخلاق فناوری و حق انتخاب دیجیتال، سطح عمومی سواد انتقادی را افزایش دهند و کاربر را از حالت منفعل به موقعیت کنشگر آگاه ارتقا دهند.

۵–۴. شکل‌دهی به ساختارهای نظارت مشارکتی

نظارت اخلاقی بر فناوری نباید صرفا در دست شرکت‌ها یا نهادهای دولتی باقی بماند. نهادهای مدنی می‌توانند زمینه‌ساز شکل‌گیری شوراهای ترکیبی از متخصصان علوم انسانی، فناوری، حقوق و نمایندگان کاربران شوند تا به‌ صورت مستقل بر روند طراحی، استقرار و توسعه سامانه‌های هوش نظارت کنند. این شوراها می‌توانند:

 سامانه‌ها را از منظر تأثیر اجتماعی، فرهنگی و روانی ارزیابی کنند.

 هشدارهای عمومی صادر کنند.

 در صورت نیاز، توصیه به تعلیق یا بازطراحی سامانه‌ها بدهند.

 با ایجاد سازوکارهای داوطلبانه، به معماری نهادین هوش مسئولانه یاری رسانند.

۵–۵. پاسداشت تنوع فرهنگی، زبانی و روایی در برابر یکدست‌سازی هوش‌ها

یکی از خطرات مدل‌های زبان بزرگ و سامانه‌های جهانی‌شده، گرایش به همسان‌سازی فرهنگی و حذف تنوع‌های زبانی، اقلیمی و تاریخی است. بسیاری از این مدل‌ها فقط بر ‌اساس داده‌های انگلیسی‌زبان و جهان‌بینی غربی آموزش دیده‌اند که به حذف تدریجی زبان‌ها، روایت‌ها و حساسیت‌های بومی منجر می‌شود. نهادهای فرهنگی، زبان‌شناسی و اجتماعی باید:

 از توسعه سامانه‌هایی که زبان‌های محلی را پشتیبانی می‌کنند، حمایت کنند.

 از پروژه‌های ترجمه، داده‌سازی بومی و روایت‌محور پشتیبانی مالی و رسانه‌ای کنند.

 در برابر الگوریتم‌هایی که تنوع را تهدید می‌کنند، با ساختن‌ نه صرفا انتقاد، پاسخ دهند.

در این چشم‌انداز، نهادهای مدنی به حافظان حافظه فرهنگی بشر در عصر کد و الگوریتم تبدیل می‌شوند.

بند پایانی: طراحی آینده با احترام به انسان

هوش مصنوعی نه صرفا مجموعه‌ای از ابزارها، بلکه تجسمی‌ است از چگونگی نگاه ما به انسان. هر انتخابی در طراحی، هر اولویتی در پردازش و هر الگویی در پاسخ‌دهی، حامل نگاهی است به اینکه انسان کیست، چه شایستگی‌هایی دارد و چه رابطه‌ای با فناوری سزاوار او است.

مدل‌های داده‌محور‌ اگرچه توانسته‌اند بهره‌وری، دقت و سرعت را افزایش دهند، اما در غیاب درکی فلسفی، اخلاقی و فرهنگی از ماهیت انسان، به‌تدریج او را از سوژه‌ای روایتگر، به هدفی برای پیش‌بینی و مدیریت رفتاری فرو کاسته‌اند. در چنین الگویی، کرامت انسانی نه نقشی در طراحی دارد، نه در تفسیر داده و نه در شیوه پاسخ‌گویی. در مقابل، آنچه این مقاله پیشنهاد می‌کند، بازگشت به نقطه عزیمت نخستین است؛ به‌ رسمیت‌ شناختن انسان به‌مثابه موجودی آگاه، حافظه‌مند، تنوع‌پذیر و شریف. هوش انسان‌محور نه‌تنها بر این اساس تعریف می‌شود، بلکه در همه سطوح، از اصول تا پیاده‌سازی، این نگاه را درون خود می‌پرورد. این مقاله بر آن است که طراحی هوش، صرفا مسئله‌ای فنی یا حتی اخلاقی نیست، بلکه پرسشی تمدنی‌ است: آیا می‌خواهیم سامانه‌هایی بسازیم که انسان را به آینه‌ای از الگوریتم بدل کنند؟ یا می‌خواهیم هوشی را بیافرینیم که در کنار انسان بنشیند، او را بشنود، روایتش را بفهمد‌ و با او در زمانه‌ای پیچیده‌ همراهی کند؟

پاسخ این پرسش، آینده رابطه ما با هوش را رقم خواهد زد. ما این مقاله را به تمامی نهادهایی تقدیم می‌کنیم که همچنان به امکان ساخت آینده‌ای انسانی ایمان دارند؛ آینده‌ای که در آن، فناوری ابزار حضور است‌ نه سلطه‌ و احترام، نه بهره‌وری، شاخص ارزش سامانه‌ها خواهد بود.

 

source

توسط argbod.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *