عصر ایران؛ مهرداد خدیر- فیلمهای زیادی را در جشنوارهٔ فجر امسال ندیدهام و تازه چند روز دیگر هم باقی است و در مقام داوری هم نیستم اما از همین حضور کوتاه و چند فیلم چند نکته را ذکر میکنم تا دعوتکنندگان -که از سر لطف امکان تماشا در ساعات آزاد کاری فراهم آوردهاند – نپندارند سرخوشانه به تماشا نشستیم و کلامی ننوشتیم!
۱. فضای جشنواره فارغ از خود فیلمها به نسبت دو سه سال قبل کاملا متفاوت شده و این از همه نظر محسوس است و همین که در فرصت کوتاه دبیر و تیم جدید حاصل شده جای قدردانی دارد. در سال ۱۴۰۰ همت مدیران تازه در دولت خالصسازی این بود که به سینمای ارگانی میدان بدهند و در یک پروسه از جشنواره فجر یک جشنوارهٔ عمار و ایدیولوژیک بسازند!
در ۱۴۰۱ که فضای سیاسی به خاطر جنبش مهسا تغییر کرده بود هموغم شان این بود که فضای تحریم هنرمندان شکسته شود و بگویند اوضاع عادی است و در ۱۴۰۲ میخواستند ۱۴۰۱ را جبران کنند و از ذوقزدگی دعای تحویل سال را به گونهای خواندند که اسباب خنده شد هر چند خود تمثیل و تشبیه هم بیربط بود و سال درنوروز تحویل میشود و تحویل سال دیگری نداریم.
از یک طرف به سینمای ارگانی میدان میدادند و بخش خصوصی و سینمای مستقل و فکری در تنگنا بود و از سوی دیگر به آمار فروش شبه کمدیها و نازل کردن سطح سلیقه مردم میبالیدند. ۱۴۰۳ اما در قیاس با آن سه سال متفاوت است و از تغییر فضای سیاسی و فرهنگی خبر میدهد و این تازه در حالی است که تولید فیلمها در نیمه اول امسال یا نیمه دوم سال ۱۴۰۲ در فضای قبلی بوده و به خاطر همین همچنان ارگانیها با بودجههای کلان عرصه را بر بخش خصوصی تنگ کردهاند و کارنامه و ثمره تغییر فضا در ۱۴۰۳ را باید سال دیگر در ۱۴۰۴ دید که سینماگران تولیدات خود را عرضه کنند البته اگر اوضاع اقتصادی مجال کافی در اختیارشان بگذارد.
۲. حضور صدام حسین در یکی از فیلمها (صددام) و در قالب کمدی از نکات قابل تأمل است. چون کل جنگ و خاطرات آن تراژدی است و کمال تبریزی هم در «لیلی با من است» سراغ برخی موقعیتها رفته بود نه شخصیت صدام یا بدل او.
این فیلم را البته ندیدهام و لابد میگویید مثل فلان منتقد ندیده نقد نکن اما این نقد نیست و ندیدم چون تصویر صدام چندشبرانگیز است و بازیگرانی مانند شهاب حسینی هم زیر بار ایفای نقش او نرفتهاند اما دیدگاهها متفاوت است و مشهورترین مثال چارلی چاپلین که سراغ هیتلر رفت و میتوان حدس زد قطعا به خاطر رضا عطاران فروش بالایی خواهد داشت و به هر حال تجربه متفاوتی است.
۳. بازی ستایش دهقان ۱۷ ساله یا همان «خواهرِ جیران» – عنوانی که با آن مشهوتر است- در فیلم «چشم بادومی» در نقش مائده -دختر نوجوانی که عاشق خواننده کرهای میشود- آن قدر خوب و شیرین است که امیدوارم سیمرغ بهترین بازیگر زن بر شانههای او بنشیند تا هم از حیث جوانیِ برنده یک رکورد برجای بگذارد و هم توجهها به نسل تازه بیشتر جلب شود.
دختری که در ۶ سالگی هم فیلم بازی کرده و در نقش خواهر جیران در سریال جیران ساخته حسن فتحی دیده و شناسانده شد استحقاق سیمرغ دارد اگرچه روشن است که داوران در قیاس با بازی دیگران میسنجند.
جدای بازی، تفاوتهای نسل زد یا دهه هشتادیها را ولو به شکل اغراق شده نشان میدهد و انگ بیماری روحی و شیزوفرنی یا اسکیزوفرنی را هم میگذاریم به حساب ترفندی برای عبور از سانسور. امتیاز دیگر این که فضاها غالبا تازه است و از موسیقی کرهای استفاده کرده و از عهده برآمده است.
تاکید بر ستایش دهقان به خاطر جذب نسل تازه و آشتیدادن آنان با سینمای ملی ایران است وگرنه بعید نیست یک سهمیه برای مریلا زارعی کنار گذاشته باشند به خاطر ایفای نقش مادر موسی در فیلم حاتمیکیا. راستی یادمان باشد دختر متولد ۱۳۸۶ در فیلم چشم بادومی مقایل مهدی هاشمییی بازی کرده که همیشه خیلی خوب است و شیرین و دل آدم میگیرد وقتی میبیند اینها پیر میشوند و چه خوب که در فیلم یاد جوانی میکند.
۴. فیلم «ناتور دشت» هم خوب بود و حق مطلب برای محیط بانان ادا کرده و با نقش های متفاوتی که به سعید آقاخانی و علی مصفا و اردشیر رستمی داده مخاطره کرده و موفق شده و گمان میکنم آن تصویر که هادی حجازیفر روی ایوان و رو به دشت عقابهای گرفتار شکارغیر قانونی را از قفس آزاد میکند و پرواز میدهد و به خاطر تیپ خود او و نماد عقاب شبیه فیلم های وسترن آمریکایی درآمده از قابهای ماندگار سینمای ایران شود مثل سکانس اسب سواری فرامرز قریبیان در فیلم مسعود کیمیایی یا نمونههای شاخص دیگر.
درباره اسم فیلم هم البته چون در بادی امر مخاطب را به جانب رمان مشهور سالینجر میبرد شاید توی ذوق بخورد ولی اندک زمانی که میگذرد بیننده متوجه میشود ربطی ندارند و در توجیه گفته میشود ناتور به معنی نگهبان است و در انحصار عنوان رمان درخشان سالینجر نیست.
فعلا در همین حد تا به نکاتی دیگر هم به بهانهٔ فیلمها بپردازیم و نه خود آنها که هم مجال تماشای همه را میطلبد و هم فیلمبینهای حرفهای صلاحیت بیشتری دارند. عجالتا در حد آرزویی بود نه تنها برای بازیگر نوجوان که چون تحولات اجتماعی را این نسل رقم میزنند و تنها راه برای پیران این است که با آنان کنار آیند.
source