مغز هرآنچه را میآموزد در خود به عنوان تجربه ثبت میکند و به همین دلیل تجربه مغز از زمان در دوران زندگی یک فرد دچار تغییرات فراوانی میشود.
به گزارش خبرگزاری علم و فناوری آنا، این احساس عجیبی است که هر چه پیرتر میشویم، فکر میکنیم که گذر زمان نیز سریعتر میشود. بطور مثال وقتی به رویدادی مربوط به سه سال فکر میکنیم، احساس میکنیم که همین دیروز بوده است.
یکی از دلایل چنین احساسی این است که ما هنوز همان لباسهای سه سال پیش را میپوشیم، مول مویمان عوض نشده، در همان مکان زندگی میکنیم و همان عادات غذایی سه سال پیش را داریم.
در واقع هیچ چیزی زمان حال ما را از آنچه سه سال پیش اتفاق افتاده، متمایز نمیکند. در حالی که در زندگی یک کودک یا نوجوان، طی سه سال تغییر و تحولات زیادی روی میدهد.
برخی دیگر از دلایل داشتن چنین احساسی عبارتند از:
۱- زندگی ما روتینتر است
کودکان و نوجوانان بطور قابل توجهی تغییرات بیشتری را نسبت به بزرگسالان تجربه میکنند. آنها قدبلندتر میشوند، لباسهای نو میپوشند، مدرسه را عوض میکنند، دوستان متفاوتی پیدا میکنند و در کلاس چیزهای جدیدی یاد میگیرند. این دنیای گذار و تغییر است اما در بزرگسالی، بسیاری از این عوامل اصلاً تغییر نمیکنند.
۲- مغزهای مختلف، زمان را بگونهای متفاوت تجربه میکنند
در دوران نوجوانی که از نظر پژوهشگران دوره سنی ۱۰ تا ۲۵ سال است، مغز دستخوش تغییرات قابل توجهی میشود.
لورنس اشتاینبرگ، یکی از بهترینها در دنیای تحقیقات نوجوانان، دوران نوجوانی را برای مغز یک «فرصت» میداند زیرا مغز آماده یادگیری آنهم در سطحی گسترده است. هزاران نورون را تصور کنید که با یکدیگر برخورد میکنند و به همان اندازه احتمال دارد یکدیگر را فعال کنند.
علاوه بر این، نوجوانان نسبت به محیط اطراف خود حساستر و همزمان بسیار سازگارتر هستند، زیرا مغزشان آماده پذیرش هر چیزی و هر اتفاقی است. آنها از این «فرصت» استفاده میکنند تا بیاموزند جهان چگونه کار میکند و چگونه باید در چنین جهانی رفتار کرد.
دیگر اینکه وقتی هورمونهای جنسی فعال میشوند، این فرایند یادگیری را از طریق میلینسازی (myelination) یا عمل افزودن یک غلاف چربی در بالای نورونهای بسیار فعال، تقویت میکنند. این کار به نورونها کمک کند تا ۱۰۰ برابر سریعتر از نورونهای غیر میلیندار عمل کنند.
مغز هرآنچه را که میآموزد، در حافظه خود نیز ثبت و ضبط می کند. به همین دلیل اگر رویدادهای استرسزای زندگی در دوران نوجوانی روی دهند، در مقایسه با دوران کودکی، تأثیر بیشتری روی فرد دارند.
به همین دلیل است که ما یک تجربه متناقض از زمان داریم. وقتی نوجوان هستیم، آنقدر در مقابل دنیا باز و پذیرا هستیم که دائما احساس تازگی میکنیم. تعامل ما با معلمان، دوستان، محتوای دروس، والدین، جامعه و موارد دیگر، نحوه درک ما از جهان و نحوه عملکرد ما در آن را شکل میدهد.
در این دوران، ما احساسات بزرگی را تجربه میکنیم و درباره روابط، مسئولیت و هر چیز دیگری مطالب جدیدی میآموزیم. به همین دلیل به نظر میرسد که در هر روز، اتفاقات زیادی میافتد زیرا مغز ما چیزهای زیادی را به خود جذب میکند.
اما در دوران پس از نوجوانی، مغزمان دیگر به همان روش برای دریافت چیزهای زیادی از دنیای بیرون یا یادگیری، تنظیم نشده است و به همین دلیل است که سه سال پیش میتواند شبیه دیروز باشد. زیرا در مغز، درک ما یا تجربیات زندگی ما تغییر زیادی نکرده است.
source