به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از اردیبهشت ماه سال 1401 با ناپدید شدن مرموز دکتر سرشناس و همسرش آغاز شد. مردی که به پلیس آگاهی رفته بود از ناپدید شدن دایی و زندایی اش خبر داد و گفت: داییام دکتر رضا ضیایی ، متخصص گوش، حلق و بینی در بیمارستان عرفان است و همسرش مینو دکترای اقتصاد دارد.چون دختر و پسرشان در آمریکا پزشک هستند، من و مادرم به آنها سر می زنیم. چند روز پیش سرایدار آنها با من تماس گرفت و گفت دایی و زن دایی ام ناگهانی ناپدید شدهاند و سه مرد ناشناس خودرو سانتافه آنها را با خود بردهاند. من نگران آنها هست و می ترسم بلایی سرشان آمده باشد.
با این شکایت تحقیقات پلیسی برای افشای راز ناپدید شدن زوج سرشناس آغاز شد .در ادامه تحقیقات مشخص شد دکتر 80 ساله خانهای ویلایی به مساحت هزار متر در منطقه سعادت آباد تهران داشته که چند هفته قبل از ناپدید شدنش، آن را به نام مرد جوانی سند زده اما هیچ پولی به حسابش واریز نشده است.
نخستین سرنخ
با افشای این ماجرا ، مالک جدید خانه دکتر ضیایی بازداشت شد و گفت: خانه را به دستور مردی به نام سروش صوری خریده و قرار بوده مدتی بعد آن را بفروشد و در عوض مبلغی بگیرد.
در ادامه تحقیقات ماموران رد سه مرد را که با خودرو مدل بالای دکتر ،خانه او را ترک کرده بودند دستگیر کردند. آنها نیز مدعی شدند به دستور مردی به نام سروش وارد محل سکونت دکتر در ولنجک شدند و خودرو وی را دزدیدند.با دستگیری سه دزد و اطلاعاتی که آنها به پلیس داده بودند سروش در خانه اش در سعادت آباد بازداشت شد و گفت یک پدر و پسر شهرستانی ، به نام های احمد و مهدی دکتر و همسرش را کشته اند.
با افشای راز جنایت، پدر و پسر همدانی بازداشت شدند اما ادعا کردند از سوی سروش برای قتل اجیر شده بودند و در هنگام جنایت نیز سروش در محل حضور داشته و جنایت با انگیزه تصاحب اموال و املاک این زوج صورت گرفته است.
افشای راز جنایت
مرد میانسال به نام احمد در بازجویی ها گفت:سروش یک کلاهبردار حرفهای است که چند خانه را که صاحبانشان خارج از کشور بودند با کمک یک دفترخانه به شخص دیگری فروخته و حدود 50 میلیارد تومان کلاهبرداری کرده است. وی با قصد کلاهبرداری از دکتر ضیایی و همسرش نیز او و پسرش را برای قتل اجیر کرده است.
پسر وی به نام مهدی گفت: من راننده تاکسی اینترنتی بودم. 3 سال قبل با سروش آشنا شدم و به عنوان راننده برای او کار میکردم. پدرم زمین کشاورزی داشت و خیلی اتفاقی ۶۰ سکه طلای قدیمی در زیرزمینها پیدا کرده بود. من ماجرا با به سروش گفتم و قرار شد او سکهها را بخرد اما بعد از گرفتن سکهها برای دادن پولش مدام امروز و فردا میکرد. تا اینکه به من و پدرم زنگ زد و خواست برای حساب و کتاب به خانهاش در سعادتآباد برویم.
وی ادامه داد: وقتی با پدرم به خانه ویلایی رفتیم به محض ورود سروش اسلحهاش را به سمتمان گرفت و تهدید کرد اجسادی را که داخل نایلون پیچیده و درون خودرو سانتافه گذاشته بود دفن کنیم. بعد هم قرار شد برای این کار 4 میلیارد به ما بدهد و گفت 3 میلیاردی را هم که بابت سکهها قرار بود بدهد می پردازد.او می گفت اجساد متعلق به یک زوج سالخورده است که در ایران تنها زندگی میکردهاند و کسی پیگیر ناپدید شدنشان نمیشود.
این متهم گفت: سروش به من و پدرم وعده داد میتواند کمک کند تمامی اموال دکتر را با مدرکسازی به ناممان کنیم . ما هم اجساد را به بیابانهای اطراف شهریار بردیم و در آنجا دفن کردیم.
با اعترافات پدر و پسر سروش تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: دنبال خانه اجارهای بودم که با دکتر آشنا شد. او میخواست خانهاش در سعاتآباد را که خانهای ویلایی به مساحت هزار متر بود بفروشد. من خانه را به شرط تملیک به مدت سه ماه از او اجاره کردم و قرار شد 170 میلیارد تومان بپردازم. پول را اسفند ماه به دکتر دادم و او هم سند ویلا را به من داد اما سند را به نامم نزد.چون قیمت دلارمدام بالا میرفت ، دکتر هر بار مقداری به مبلغ معامله خانه اضافه میکرد. هر بار بهانه میآورد و روزی ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار دلار به مبلغ میافزود. در نهایت محضرخانهای پیدا کردم که با سندسازی برایم وکالتنامهای جعل کرد.من می خواستم به دکتر بگویم اگر سند نزند، میتوانم با این وکالت،سند را به نام خودم بزنم.
وی ادامه داد: یک روز که در کارگاه در حال صحبت تلفنی با دکتر بودم، رانندهام موضوع را شنید .مهدی خودش پیشنهاد داد دکتر را بترساند تا سند را به نامم کند. من هم قبول کردم.آخرین بار دکتر و همسرش به خانه ام سعادتآباد آمدند. مهدی و پدرش هم انجا حضور داشتند که اسلحهای را به سمت دکتر و همسرش گرفتند و به آنها شلیک کردند.
اعتراف به قتل
با اعترافات سروش ، احمد لب به اعتراف گشود و قتل را گردن گرفت.
اما ادعا کرد برای قتل از سوی سروش اجیر شده بود. وی گفت: کلت کمری و گلولهها را سروش به من داد.او حتی برای تمرین مرا به بیابانهای اطراف تهران برد تا چند بار شلیک کنم.طبق نقشه ،او دکتر و همسرش را به خانه ویلایی اش در سعادت آباد دعوت کرد و من در دستشویی زیرزمین مخفی شدم. وقتی دکتر و همسرش آمدند نمیخواستند به زیرزمین بیایند اما سروش گفت وسایل پذیرایی در زیرزمین است .او به دروغ گفت زیرزمین را تغییر دکوراسیون داده و بهتر است از آنجا دیدن کنند. وقتی آنها به زیرزمین رسیدند من از دستشویی بیرون پریدم، چشمم را گرفتم و تیراندازی کردم. اولین گلوله با سر خانم دکتر برخورد کرد و دومین گلوله به دکتر خورد. سروش بعد از قتل از من خواست اجساد را در نایلونهای زباله بزرگی که از قبل تهیه کرده بود بگذارم .اما من تنهایی نتوانستم این کار را بکنم. خودش هم نمیخواست کاری کند. برای همین مجبور شدم به پسرم زنگ بزنم و با کمک او بود که اجساد را نایلونپیچ کردیم و به بیابانهای اطراف شهریار بردیم و دفن کردیم.
با افشای جنایت، برای احمد به اتهام دو قتل، برای پسرش و سروش به اتهام معاونت در دو جنایت کیفرخواست صادر شد. پرونده آنها و 9متهم دیگر که در جعل اسناد و کلاهبرداری دست داشتند با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا آنها در دو روز پیاپی از خود دفاع کردند.
نخستین جلسه دادگاه
در ابتدای جلسه نخست که صبح دوشنبه برگزار شد،نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت :احمد که چندین سابقه کیفری در پرونده اش دارد و بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۲ بازداشت شده متهم به مباشرت در دو فقره قتل ،مشارکت در سرقت مقرون به آزار ،حمل و نگهداری سلاح و اخذ اثر انگشت به عنف از قربانی است. دومین متهم سروش است که سابقه کیفری ندارد و متهم به معاونت در دوفقره قتل، مشارکت در سرقت ،معاونت در جعل و مباشرت در حمل و نگهداری سلاح است .وی در چندین پرونده دیگر نیز متهم به جعل است.
وی ادامه داد: سومین متهم سوشیان است . وی که مهندس است و از بیست و سوم اردیبهشت ماه بازداشت شده متهم است به معاونت در دو فقر قتل و مشارکت در انتقال مال به غیر و مشارکت در سرقت. چهارمین متهم مهدی است و که سابقه کیفری در پروندهاش ندارد .وی متهم به معاونت در دو فقره قتل و سرقت مقرون به آزار است و در این پرونده نقش مرد بنگاهی را ایفا کرده است. پنجمین متهم مجید است که اتهامش معاونت در دو فقره قتل است .ششمین متهم سیناست که متهم به معاونت در دو فقره سرقت و مشارکت در انتقال مال به غیر است .وی همچنین متهم به طمرد ازدستور مامور پلیس است. متهمان ردیفهای هفتم تا نهم که همگی سابقهدار هستند نیزمتهم به مشارکت در تحصیل مال غیر هستند .دهمین متهم حمیدرضاست که مربی اسکیت است و آخرین متهم که فراریست بهروز نام دارد .وی سوابق کیفری زیادی در پرونده اش دارد و جاعل حرفهای است.اکنون با توجه به مدرکهای موجود در پرونده برای متهمان اشد مجازات میخواهم.
درخواست قصاص
سپس وکیل اولیای دم در جایگاه ویژه ایستاد و برای متهمان اشد مجازات خواست.
وی گفت :برای متهم ردیف اول تقاضای قصاص دارم .همچنین در این پرونده ارزش اموال سرقتی حدود ۱۰ میلیارد تومان برآورد شده که تقاضای رد مال دارم.
سپس شاکی های دیگر پرونده یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند و از سروش به خاطر کلاهبرداری شکایت کردند .
شکایت های مشابه
یکی از آنها گفت: من از طریق پدرزن سروش که استاد دانشگاه بود با او آشنا شدم و ملکی ۱۱۰ متری را به قیمت ۶ میلیارد تومان از او خریدم. اما بعد متوجه شدم سرم کلاه گذاشته است .
شاکی بعدی گفت: من همین ملک را از سروش خریدم و سه و نیم میلیارد تومان به او پول دادم. او میگفت صاحبخانه یک فرزند معلول دارد و به همین خاطر نمیتوانیم از خانه آنها بازدید کنیم .اما بعد فهمیدم ملک را به چند نفر فروخته است.
شاکی بعدی نیز گفت :در عوض خرید ملک ۱۱۰ متری ،۷۵۰ گرم طلا به سروش دادم و بعد متوجه شدم سرم کلاه گذاشته است .
آخرین شاکی نیز وکیل صاحب ملکی بود که سروش با آن کلاهبرداری کرده بود .
وی گفت: موکلم ساکن آمریکا و از بستگان سروش است .چون او میدانسته موکلم در آمریکا زندگی میکند ملک را به چند نفر فروخته است .
تشریح جنایت در دادگاه
وقتی احمد روبه روی قضات ایستاد اتهام قتل را قبول کرد و گفت :من دو قتل را قبول دارم اما در صحنه قتل سروش نیز حضور داشت .او به من گفت مهمانهای خارجی دارد و از من خواست برای کمک به خانه او بروم .اما بعد گفت با دکتر ضیایی به مشکل خورده. به همین خاطر تصمیم به قتل او گرفت .من آن روز قرص خورده بودم و حال طبیعی نداشتم .سروش قهوهای به من خوراند که اختیار رفتارم را از دست دادم .من در دستشویی پنهان شده بودم و وقتی آقای دکتر و همسرش به زیرزمین آمدند من از فاصله دو،سه متری به آنها شلیک کردم .ما تا چند دقیقه حالمان بد بود .بعد از چند دقیقه سروش کیسههای نایلونی را آورد و میخواست جسدها را در چاه بیاندازد. اما من قبول نکردم .من جسدها را در کنار رودخانه ای در اخترآباد دفن کردم و پسرم در این ماجرا هیچ دستی نداشت و اصلاً داخل خانه نیامده بود .
سپس وکیل وی به دفاع پرداخت و گفت :موکلم قبلاً گفته سروش دست به جنایت زده .اما حالا 2 قتل را گردن گرفته است.به نظر می رسد سروش او را تطمیع کرده و از ترسش دو قتل را گردن گرفته است .
شروع اختلاف بعد از جمعه سیاه
وقتی سروش روبه روی قضات ایستاد گفت: من ملک را به مبلغ ۱۷۰ میلیارد تومان از دکتر خریده بودم .اما وقتی جمعه سیاه راه افتاد و قیمت دلار از ۳۴ هزار تومان به ۴۴ هزار تومان رسید ،دکتر از فروش ملک منصرف شد.او میگفت برای خرید ملک باید ۴۰۰ میلیون تومان به او بپردازم. او دو ملک دیگری را هم که فروخته بود پس گرفت .میخواست پولهایش را به دلار تبدیل کند و پیش فرزندانش به آمریکا برود.
وی درباره نحوه آشنایی اش با پدر و پسر توضیح داد: من با احمد و پسرش به خاطر گرفتن گواهینامه پایه یک جعلی آشنا شدم .آنها در اینستاگرام گواهینامه جعل میکردند .اما وقتی فهمیدند با دکتر مشکل پیدا کردهام و آخرین بار دکتر و همسرش قرار است به خانه ام بیایند و چندین میلیارد تومان پول همراه بیاورند تا معامله را باطل کنند ،تصمیم به قتل گرفتند .احمد آنها را کشت .او حتی میخواست مرا هم بکشد .اما وقتی دید پولی در بساط نیست منصرف شد. من اتهام هیچ کدام از جعلها را قبول ندارم .فقط به بهروز که حالا فراری است مبلغ هزار ئو 700 دلار دادم تا مدارک جعلی را برایم آماده کند .اما بعدها فهمیدم او سلطان جعل است و فرار کرده.
قاضی گفت :چرا ملک را به نام کسی دیگر زدی ؟
که به وی پاسخ داد :من با همسرم اختلاف داشتم و میترسیدم او ملک را به جای مهریهاش توقیف کند. به همین خاطر به یک نفر پول دادم تا ملک را به نام او سند بزنم .اما وقتی فهمیدم ملک در نزدیکی محل گودبرداری ملک بابک زنجانی است منصرف شدم .من سایر اتهامها را قبول ندارم .من ملک را با مبایعنامه به شاکی ها فروخته بودم و از هیچ کدام از آنها پول و طلا نگرفته بودم .
سپس وکیل وی به دفاع پرداخت و گفت: در پرونده قتل هیچ دفاعی از سروش ندارم .اما موکلم در جعل و انتقال مال غیر دستی نداشته و اموال سرقتی نیز همگی رد مال شده است .اتهام اخذ اثر انگشت به عنف از متوفی را نیز قبول ندارم.چون موکلم وقتی اثر انگشت را گرفته که دکتر زنده نبوده است و اتهام به عنف و اجبار درست نیست.
با پایان دفاعیات این وکیل، قضات دادگاه ادامه جلسه را به روز سه شنبه موکول کردند.
دومین جلسه
در دومین جلسه رسیدگی به این پرونده که امروز برگزار شد
ابتدا مامور پلیس در جایگاه شاکی ایستاد واز سینا شکایت کرد .
وی گفت: سینا در جریان دستگیری اش به من حمله کرد و با چاقو به پایم زد که شش ماه در خانه بستری بودم. به همین خاطر برای او شد مجازات میخواهم.
سپس سوشیان روبه روی قضات ایستاد و اتهاماتش را نپذیرفت .
وی گفت :من اصلاً از ماجرای قتل اطلاعی نداشتم .سروش را از ۴ سال قبل میشناختم.آ ن روز گفت در خانهاش مهمان دارد و از من خواست برایش مرغ و زغال ببرم .وقتی به آنجا رفتم سروش گفت ملکی را معامله کرده و قرار است ۳۸ هزار دلار باقیمانده را به مالک بپردازد. قرار بود بعد از معامله ملک را بازسازی کنیم .اما سروش گفت منصرف شده و ملک را برای پدر و مادرش میخواهد .اومیگفت مالک میخواهد برای شرکت در جشن فارغ التحصیلی پسرش به آمریکا برود و دلار می خواهد. قرار شد یک وکالتنامه جعلی درست کنیم تا ملک را به یک نفر دیگر بفروشیم.
قاضی گفت: تحقیقات شان میدهد تو از ترس اینکه پیامک ثبت ثنا برای دکتر ارسال شود و او متوجه شود ملکش را به شخص دیگری فروختهاید از سروش خواسته بودی کار را زودتر تمام کند. آیا قبول داری ؟
که سوشیان گفت :من قبول ندارم .
قاضی گفت : تو گفته بودی تا جنازهها گرم است باید زودتر از آنها اثر انگشت بگیرید.درست است؟
که متهم پاسخ داد: نه من اصلاً داخل خانه نرفته بودم.من فقط بعد از قتل همراه سینا و مهدی به خانه دکتر رفتیم و سانتافه او و تعدادی کاغذ را از آنجا برداشتیم.
وقتی نوبت دفاع به مهدی رسید گفت : من فریب حرفهای سروش را خوردم .او از بیسوادی من و پدرم سو استفاده کرد و پای ما را به این پرونده کشاند. من در تهران زندگی می کردم و خانواده ام در شهرستان بودند.پدرم دوستی داشت که گواهینامه جعل میکرد. سروش به او پول پرداخت تا برایش گواهینامه پایه یک جعل کند.من با موتور و وانت کار میکردم و او هر بار برای جابجایی وسایلش به من پول خوبی میداد. آخرین بار وقتی پدرم و یکی از دوستانش تعدادی سکه زیر خاکی پیدا کرده بودند سروش سکهها را از ما خرید و در عوض چک ضمانت ۵ میلیاردی به ما داد .اما چک پاس نمیشد و او امروز و فردا میکرد. آنجا بود که فهمیدم او کلاهبردار است .آخرین بار پدرم و شوهر عمه ام به نام مجید به خانه سروش رفتند و من مقابل در ماندم.حدود ۴۰ دقیقه بعد سروش آمد و به من وعده پول داد. او میدانست من و پدرم وضع مالی خوبی نداریم و من نامزد دارم .او با حرفهایش مرا فریب داد تا به او کمک کنم.وقتی به داخل خانه رفتم پدرم و شوهر عمهام حال طبیعی نداشتند و مشغول بازی تنیس بودند. سروش چیزی به آنها خورانده بود که رفتارشان عادی نبود .من در پلههای زیرزمین با دو جسد روبه رو شدم .سروش دستپاچه بود و از من خواست تا جسدها را با ماشین از خانه بیرون ببرم .اول قرار بود آنها را در چاه بیاندازند و رویشان اسید بریزند. اما پدرم دلش برایشان سوخت و پیشنهاد داد تا آنها را در جاده اخترآباد دفن کنیم .
وی ادامه داد: سروش میگفت به یک نفر ۵۰۰ میلیون تومان پول داده که روی پاسپورت دکتر و همسرش مهر بزند تا همه فکر کنند آنها از کشور خارج شدهاند.
سپس وکیل مهدی به دفاع پرداخت و گفت :اتهام موکلم اخفای ادله جرم است. او دستی در قتل نداشته و کمکی نیز نکرده است. به همین خاطر اتهام معاونت در قتل متوجه او نیست.
متهم بعدی مجید بود که روبه روی قضات ایستاد.
وی گفت: احمد شوهر خواهرم بود. او گفت برای گرفتن بدهی ۴۰۰ میلیونی همراهش به تهران بروم .ما با هم به خانه سروش رفتیم و مشروب خوردیم .او از ما خواست تا در سرویس بهداشتی پنهان شویم. احمد به من اسلحه داد و هر دو اسلحه را در کمرمان جاساز کردیم .سروش در یک لحظه فریاد کشید «شلیک ». همان موقع احمد به مقتولان شلیک کرد .همان موقع سوشیان سر رسید و گفت باید زودتر اثر انگشتها را بگیریم .میخواستند اجساد را در چاه بیاندازند اما منصرف شدند و آنها را بستهبندی کردند تا دفن کنیم. سروش ۵۰ میلیون تومان بابت این کار به من پرداخت کرد.
متهم بعدی سینا بود که به دفاع پرداخت.
وی که برادرزاده سوشیان است هیچ کدام از اتهاماتش را نپذیرفت .فقط درباره حمله به پلیس گفت :وقتی مامور پلیس به سمتم حمله کرد من حرکت انعکاسی انجام دادم و او را زدم .اما اصلاً از ماجرای قتل و کلاهبرداری اطلاعی نداشتم .
سایر متهمان نیز هیچ یک از اتهاماتشان را نپذیرفتند .
آخرین دفاع
وقتی احمد برای آخرین دفاع در جایگاه ویژه ایستاد گفت :من خانواده فقیری دارم .دخترم بیمار است و تقاضای بخشش دارم .
سروش نیز به عنوان آخرین دفاع گفت :من سه ماه و نیم در سوئیت و مدت ۲۱ روز در کما بودم و اذیت شدم .خانوادهام با اولیای دم که در آمریکا هستند ارتباط دارند و سعی میکنند رضایت آنها را جلب کنند .فرزندان قربانی در انتظار صدور حکم دادگاه هستند .
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
source