در گفتوگو با آنا مطرح شد؛
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد زرقان گفت: با کاوش در دیوان حافظ میتوان از نمایششناختی حافظ در بهکارگیری عامدانه و عالمانه عناصر نمایشی ایرانی در پارهای از غزلهایش رونمایی کرد.
سعید گودرزی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زرقان در گفتوگو با خبرنگار آنا در تشریح پردهبرداری از نمایش ایرانی در شعر حافظ اظهار کرد: از زیباییشناختیهای شعر حافظ، بهرهمندی از نشانههای نمایش / نمایشوارههای ایرانی در دستهای از غزلیاتش است. این نشان میدهد با کاوش در دیوان این شاعر میتوان از نمایششناختی حافظ در بهکارگیری عامدانه و عالمانه عناصر نمایشی در پارهای از غزلهایش رونمایی کرد.
وی افزود: با نظر به بیت «حلقه زلفش تماشاخانه باد صباست/ جان صد صاحبدل آن جا بسته یک مو ببین» حافظ از واژه تماشاخانه استفاده کرده که در سکویی، بازیگران نمایشگریشان را در صحنه مینمایاندهاند. بهرهمندی از واژه حلقه یادآور آن است که بینندگان درصحنهای مدور بر گرد هنرمندان دایره میزدند و نمایش را به تماشا مینشستند. از دریچه هنرمندانه حافظ، مصراع دوم خاطرنشان ازشییوه بندبازی بوده که جانِ بندباز در حرکات نمایشگرانه به مویی بند و این خطر را پذیراست تا چشمان مخاطبشان را با پرهیجانترین صحنهها آشتی دهد از سوی دیگر تماشاگر نیز شیفته ترفندهای تماشایی پُرمخاطره است.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زرقان تشریح کرد: با توجه به بیت «در خیال این همه لعبت به هوس میبازم/ بو که صاحبنظری نام تماشا ببرد» میتوان اشاره کرد لعبتبازی یا شب بازی در گذشته نوعی نمایش عروسکی بوده که به آن خیمهشببازی نیز اطلاق میشده و در حضور همگان به تماشا گذاشته شده است. این واژه را خیام در قرون پنج و ششم در رباعی «ما لعبتکانیم و فلک لعبتباز/ از روی حقیقتیم نه از روی مجاز/ یک چند در این بساط بازی کردیم/ رفتیم به صندوق عدم یکیک باز» بهکار برده و سپس نظامی در قرن ششم در بیت «چنان بود شب بازی روزگار / که شب را دگرگون شد آموزگار» و عطاملک جوینی در کتاب تاریخ جهانگشا در قرن هفتم گزارشی از اینگونه نمایشی ارائه کرده بهکارگیری این واژه در بیت حافظ نشانگر آن بوده که او دارنده میراث این شیوه نمایشی در گذار تاریخی قرن هشتم است.
گودرزی اضافه کرد: البته خیالبازی و سایه بازی خود از گونههای نمایشی بوده که شبها، تماشاگران سایههایی از عروسکها را بر پردهای سفید میدیدند و به این سبب نیز به آن پرده بازی میگفتند. از سویی در این بیت فعل «میبازم» نیز متذکر به بازی و بازیگری دارد. گویی حافظ اینجا در خیالبازی با آدمکهای ذهنیاش، بازیسازی ذهنی را آغاز کرده شاید اهل دلی هنرشناس خواستار دیدار این لعبتان شود!
وی بیان کرد: از نگاه نمایش پژوهان ایرانی، اصطلاح تماشا برابر نهاد واژه نمایش بوده این لفظ به خرده نمایشهایی اطلاق میشده که در تجمع عصرانه مردم در میدانها بازی و بازیهای مسخرگان، رقص و آواز هجوآلود مطربهای دورهگرد، انواع معرکهگیری، بندبازی، چشمبندی و انواع تقلید (نمایشهای شادیآور) مانند سیاهبازی، روحوضی، بقالبازی، لالبازی را شامل میشود که بعدها نمایشهای نقالی و تعزیه را نیز شامل شدند.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زرقان گفت: در بیت «سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی/ که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی» حافظ به نمایشواره کمدی میرنوروزی اشاره میکند و ریشه در آیین نوروز کهن دارد که در اولین چهارشنبه هر سال برای شادی همگانی اجرا میشده در این نمایشواره، فرد عامی از میان مردم را در نقش امیر (میرنوروزی) انتخاب میکردند و فرمانروایان و حکام محلی برای چند روز زمان امور شهری را به عهدهاش میسپردند امکانات نمایشی را برای او و همراهانش فراهم کرده امر او را به اجرا درمیآوردند و در این حکومت عاریتی حق هر گونه خندیدن را از میرنوروزی سلب میکردند. این نشان میدهد که حافظ در مصراع دوم بیتش اشاره صریح به این نمایشواره ایرانی دارد.
گودرزی مطرح کرد: در بیت «صوفی نهاد و در حقه، باز کرد/ بنیاد مکر با فلک حقهباز کرد/ بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه/، زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد» حافظ اشاره به شعبدهبازی دارد که خود نمایشوارهای ایرانی است. در این شگرد شعبدهباز درِ حقهاش (ظرفی بلورین که برای تردستی استفاده میشده است) را باز میکند و بازیگرانه بیضه (تخم مرغ) را در کلاه کسی میگذارد و به دیگری میگوید، بشکن؛ او به هر دو دست زور میکند بر بیضه غالب شود ولیکن آن کس خجل میشود و مردم فریاد خنده سر میدهند.
وی ادامه داد: در ابیات دیگر «چه جای من که بلغزد سپهر شعبدهباز / از این حیل که در انبانه بهانه توست» و یا «آبوآتش به همآمیختهای از لب لعل/ چشم بد دور که بس شعبدهباز آمدهای»، «تو عمر خواه و صبوری که چشم شعبدهباز / هزار بازی از این طرفهتر برانگیزد» حافظ در این ابیات به نمایشواره شعبدهبازی ارجاع میدهد و به انواع بازیها و نمایشگریهای شگفتانه که به تماشا گذاشته میشود، اشاره میکند.
این پژوهشگر ادبی تبیین کرد: در بیت «شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست/ گر بدین منظر بینش نفسی بنشینی» حافظ به انواع شعبدهبازی ازجمله شیشه بازی اشاره کرده که شعبدهباز با حرکات رقص، شیشه بر سر میگذارد و آنها را با ترفندهایی به هوا پرتاب به طوری که با عبارت «چشم بد دور» اشارتی روشن به حضور تماشاگر در این نمایش واره میکند.
گودرزی ادامه داد: در بیت «شاه ترکان سخن مدعیان میشنود/ شرمی از مظلمهٔ خون سیاووشش باد» حافظ به نمایش وارههای ایرانی پیش از اسلام ازجمله سیاووش کشان، کین سیاووش، سوگ سیاووش اشاره میکند که بعدها فردوسی به نازکی سخن داستان نمایش مانند آن را تصویرسازی نموده است و بهرام بیضایی در روزگار معاصر ما نیز نمایشنامه سیاووش خوانی را بر این اساس آفریده؛ البته محمد بن جعفر نرشخی به عربی و ابونصر قبادی به برگردان فارسی آن ذکر کرده که مردم بخارا را در کشتن سیاووش نوحههاست، مطربان آن را سرود خواندهاند و قوالان گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سال است.
وی توضیح داد: بیت «چه نقشها برانگیختم و سود نداشت/ فسون ما بر او گشته است افسانه» حافظ در عبارت نقش برانگیختن به مجموعه حرکات و ژستهای بازیگر در صحنه نمایش اشاره دارد که داستانهای نمایشی را برای مردمان و با هدف برانگیزی آنان میخوانده و اجرا میکرده، همچنین در بیت «برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ/ کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست» حافظ به گونه نمایش ایرانی نقالی اشاره میکند که قصهخوانی و حکایتگویی از ویژگیهای اساسی آن است و موجب برانگیزی هیجانات، عواطف و احساسات بینندگان میشود. از سویی نیز یادآور راویانی با نام دهقانان بوده که افسانهها و داستانهای باستان را جمعآوری میکردهاند؛ البته حافظ سنت قصهگویی در شب و خفتن پای افسانه را در ابیاتی نظیر «بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان / با این گدا حکایت آن پادشا بگو» و «جان پرورست قصه ارباب معرفت/ رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو» میآورد.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: در بیت «چه جای شکر و شکایت زنقش نیک و بد است/ چو بر صحیفه رقم نخواهد ماند» حافظ به صحنه بازی اشاره دارد که نقشهای نیک و بد در آن بازنمایی میشوند؛ این جدای یادآوری قهرمان و ضدقهرمان و کشمکش دو نیروی متقابل، نوعی اشاره به نمایش را تداعی میکند. به گفته استاد خطیب رهبر، چون بیگمان در دفتر زندگی نوشته و نشانی از تو نمیماند، از هر نقشی که بازیگر ایام بنماید، جای سپاس یا گلایه نیست.
گودرزی تأکید کرد: پرداختن به دیالوگنویسی در قالب مناظره (گفتم/ گفتا) در غزلیات حافظ بهوفور یاد میشود. غزلی با مطلع «گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند؟ / گفتا به چشم هر چه تو گویی چنا کنند» و یا «گفتم غم تو دارم / گفتا غمت سرآید» نشانگر آشنایی حافظ با اساس زبان محوری و بهویژه گفتاشنود بوده و این ادعا را اثبات میکند. همه اینها از نکته پردهبرداری کرده که حافظ علاوه برنمایش شناختی دوره زندگی روزگار خویش بر آداب دیرگاه نمایشی روزگاران پیش از خود نیز به شایستگی و بایستگی آشنایی داشته است.
source