ساعت 24 – عباس عبدی در اعتماد نوشت:قای رییس‌جمهور باید توجه کنند که مردم از شعار وفاق و دعوا نکنیم دفاع می‌کنند، ولی به شرطی که منجر به حل مسائل شود. حل مساله صندوق‌های بازنشستگی یکی از مهم‌ترین آن‌هاست و احتمالا در آینده تشدید می‌شود اگر امروز اقدامی صورت نگیرد. برای آنکه درکی از وضعیت بازنشستگان پیدا کنید باید مهم‌ترین صندوق آنان که صندوق بازنشستگی کشوری است را مرور کنیم. این وضعیت ممکن است به مرور به صندوق تامین اجتماعی کارگران نیز برسد.

وضعیت صندوق‌های بازنشستگی به مرحله کامل شکست رسیده است. باید اهمیت این مساله را درک کرد. روندی که روزبه‌روز بیش‌تر می‌شود. کمک دولت به این صندوق بیش از ۸۰ درصد کل منابع مالی و هزینه‌های صندوق بازنشستگی را شامل می‌شود. این میزان حدود ۱۶ درصد بودجه کل کشور (۱۴۰۳) را به خود اختصاص می‌دهد.

صندوق‌های بازنشستگی هنگامی شرایط عادی دارند که در بدترین حالت تعداد افراد شاغل که حقوق آنان شامل کسورات می‌شود، سه برابر افراد بازنشسته باشند که فقط مستمری می‌گیرند. ولی جهت اطلاع بد نیست بدانیم که این رقم در حال حاضر 5/0 است. یعنی تعداد بازنشستگان دوبرابر حقوق‌بگیران هستند! این عدد ۲۰ سال پیش یعنی ۱۳۸۳، برابر ۲ بود. تعداد شاغلان دوبرابر بود الان ماجرا کاملا معکوس شده است.

آن زمان دو شاغل کسورات می‌پرداختند و یک بازنشسته مستمری دریافت می‌کرد الان کسورات یک شاغل باید دو بازنشسته را تامین کند که معلوم است نمی‌شود و دولت پرداخت می‌کند. سرمایه‌های صندوق بازنشستگان نیز عملا در وضعیتی نیست که نیازهای آنان را تامین کند و این یکی از شاخص‌های سوءمدیریت در این بازه زمانی طولانی مدت است.

توجه کنیم که نسبت آخرین حقوق فرد شاغل به اولین دریافتی فرد بازنشسته در سال ۱۴۰۲، برابر ۹۳ درصد بوده است و اگر هزینه‌های بیمه درمان را نیز حساب کنیم، عملا ما چیزی به عنوان بازنشسته که هزینه‌های او مستقل از دولت باشد نداریم، همه حقوق‌بگیر دولت هستند و صندوق آنان کمکی به حل مساله نمی‌کند. البته بازنشستگان در این ماجرا بی‌تقصیر هستند. مشکل این است که آینده ناترازی مالی این صندوق تیره‌تر است و بدتر اینکه ممکن است صندوق‌های دیگر و مهم‌تر از همه صندوق تامین اجتماعی نیز دچار همین وضع شوند.

چرا؟ به علت ساختار جمعیتی و تغییرات رشد آن با این وضع مواجه خواهیم شد. در سال ۱۳۷۵، جمعیت بالای ۶۵ سال کشور فقط 6/2 میلیون نفر یعنی 4/4 درصد کل جمعیت بودند، در سال ۱۳۹۵، به 9/4 میلیون نفر و 1/6 درصد رسید. این نسبت در فاصله سال‌های ۱۳۹۵ تا ۱۴۱۵، یعنی به همان اندازه رشد مشابه دوره قبل به 5/10 میلیون نفر 3/11 درصد جمعیت می‌رسد. همین آمار برای نشان دادن اهمیت بازنشستگان در دهه آینده کفایت می‌کند.

از سوی دیگر بازنشستگان اغلب بیماری‌هایی دارند که به نسبت تداوم و درمان آن‌ها هزینه‌بر است. به علاوه افزایش حقوق آنان در سال‌های اخیر تناسبی با تورم نداشته است و این فشار مضاعفی را بر آنان وارد می‌کند. دولت‌ها با تورمی که خودشان پیش‌بینی می‌کنند مستمری‌های آنان را افزایش می‌دهند، در حالی که تورم واقعی بعضا تا دوبرابر و حتی بیش‌تر از آن است.

فراموش نکنیم که بازنشستگان چندان در بند اخراج یا قطع حقوق و… نیستند لذا معمولا در طرح مطالبات خود پابه‌کارتر از سایرین هستند. به عبارت دیگر ‌باید گفت که بازنشستگان ما مشغول کارند. کار در جهت بهبود دریافتی‌های خود.
نکته بسیار مهم این است که تقریبا همه درآمدهای نفتی صرف پرداخت به کسری صندوق‌های بازنشستگی می‌شود، این به معنای آن است که بودجه ایران بدون در نظر گرفتن پرداختی به بازنشستگان غیرنفتی محسوب می‌شود.

احتمالا در آینده نیاز بیشتری به درآمدهای جدید برای پرداخت مستمری بازنشستگان باشد. اکنون حدود ۵ درصد جمعیت کشور زیر خدمات و پرداخت‌های صندوق بازنشستگی است و در آینده بیش‌تر خواهد شد. فقط تصور کنید که صندوق‌های دیگر بازنشستگی نیز به همین وضع دچار شود، آنگاه مساله بسیار فراتر از این مشکل خواهد شد.

source

توسط argbod.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *