1
ورزش فراتر از سرگرمی است. برای میلیاردها هوادار در سراسر جهان، ورزش نیازی عمیق به تعلق، هویت و معنا را تغذیه میکند و بر ذهن انسان به شیوهای اثر میگذارد که شباهت زیادی به مذهب یا ایمان دارد.
تحلیلهای اخیر چه میگویند؟
تحلیلهای تازه نشان میدهد که لذت پیروزی و درد شکست، محرک غرایز روانشناختی کهن در انسان است، هواداران را به یکدیگر پیوند میدهد و نحوه درک آنها از دنیا را شکل میدهد.
کتابی تازه درباره روانشناسی هواداران ورزش
شواهد این موضوع در کتاب جدید «روانشناسی هواداران ورزش» نوشته آرون سی.تی. اسمیت، استاد دانشگاه کانبرا و دانشگاه لافبورو ارائه شده است.
اسمیت در این کتاب با بهرهگیری از مطالعات علوم اعصاب، روانشناسی تکاملی و انسانشناسی فرهنگی استدلال میکند که وابستگی به یک باشگاه یا ورزشکار، در واقع نوعی اتصال به «ایدئولوژیهای برتر» است که در مرکز هویت انسان قرار دارد.
باور، نیروی محرکه دلبستگی ورزشی
از زمینهای بیسبال ژاپن گرفته تا زمینهای راگبی نیوزیلند، این پدیده در فرهنگهای گوناگون وجود دارد و ماندگار است، چون نیازهای اجتماعی و عاطفی بنیادین را برآورده میکند.
اسمیت میگوید:
«ذهن ما دارای توانایی شگفتانگیزی در باور کردن است؛ تواناییای که در طول تاریخ بشر برای بقا حیاتی بوده. حالا، مانند عضلهای که بیش از حد تمرین داده شده باشد، نمیتوانیم در برابر بهکارگیری این توانایی مقاومت کنیم. سرمایهگذاری بر روی باورهای خاص، بهویژه آنهایی که به ورزش و بازیکنان مرتبط هستند، برای ما پاداشهای شخصی و اجتماعی زیادی دارد.»
این ظرفیت قوی در گذشته به انسانهای نخستین کمک کرد تا از همکاری گروهی برای بقا بهره ببرند. امروزه همین ویژگی در قالب بنرها، شعارها و آیینهای آخر هفته خود را نشان میدهد.
چگونه باور به یک تیم، پیوندهای عاطفی قدرتمند میسازد؟
باور به یک تیم، پیوندهای عاطفی نیرومندی ایجاد میکند که مرزهای جغرافیا، سن و حتی زبان را از میان برمیدارد. مردم سراسر جهان، حس هویت خود را به رنگها، نمادها و خاطرات جمعی گره میزنند که گروههای درون و بیرون را تعریف کرده و پیوندهای اجتماعی را تقویت میکند.
ارتباط احساسات در ورزش و مذهب
میانبُرهای شناختی (Cognitive Shortcuts) این دلبستگی را تقویت میکنند. خطای خوشبینی (Optimism Bias) باعث میشود هواداران همیشه انتظار بازگشتهای شگفتانگیز را داشته باشند، فارغ از اینکه نتیجه فعلی چیست.
سوگیری تأییدی (Confirmation Bias) نیز اخبار را طوری فیلتر میکند که فقط نکات مثبت و دلگرمکننده در ذهن بماند. از آنجا که این عادتهای ذهنی بهصورت خودکار عمل میکنند، وابستگی به تیم معمولاً حتی پس از شکستهای متوالی هم از بین نمیرود؛ در حالی که سرمایهگذاری صرفاً منطقی در چنین شرایطی از هم میپاشد.
اسمیت توضیح میدهد:
«حمایت از یک تیم ورزشی، برای هواداران همانند پیروزی یا شکست شخصی است. مغز، گل دقیقه نودی را دقیقاً به همان شکلی ثبت میکند که موفقیتهای فردی را؛ و مغز را از دوپامین سرشار میکند. در مقابل، یک شکست سنگین میتواند حس شکست واقعی را در فرد ایجاد کند.»
خاطرات ورزشی، شبیه به یادبودهای مذهبی
این کتاب شرح میدهد که چگونه لحظههای کلیدی در ورزش در حافظه بلندمدت ثبت میشوند. هنوز هم هواداران فرانسوی، قهرمانی تیم ملیشان در جام جهانی ۱۹۹۸ را با شفافیت کامل به خاطر دارند. این خاطرات به نقاط اتکای عاطفی بدل میشوند.
اسمیت میگوید:
«حافظه، بخشی از داربست ذهنی است که باورهای ورزشی را نگه میدارد.»
در ادامه، حافظه گزینشی، آن لحظههای درخشان را در صدر ذهن نگه میدارد و خاطرات کسلکننده یا تلخ را کمرنگ میکند.
«واقعیت تقسیمشده» در ذهن هواداران
اسمیت ایدهای تحت عنوان «واقعیت تقسیمشده» (Partitioned Reality) را معرفی میکند. هواداران در ذهن خود، فضایی جداگانه میسازند که در آن منطق ورزش حاکم است. در این فضای ذهنی، بازگشتهای معجزهآسا محتمل به نظر میرسند و فصلها همچون حماسههای اساطیری پیش میروند.
در بیرون از این فضا، همین افراد ممکن است حسابدارانی منطقی یا دانشمندانی محتاط باشند. این تفکیک به آنها اجازه میدهد روایاتی را بپذیرند که شاید از لحاظ احتمالاتی غیرمحتمل باشد، بدون آنکه استدلالهای روزمرهشان زیر سؤال برود.
اسمیت توضیح میدهد:
«هواداران در این چرخه، با فراز و نشیبهای عملکرد تیم خود کنار میآیند. این تجربه تابآوری غیرمستقیم، پیوند میان آنها را تقویت میکند. پیروزی، سرمستی میآورد و شکست، استقامت را میآموزد. همه اینها در بستری امن و مبتنی بر قوانین رخ میدهد.»
آیینها و مناسک ورزشی چگونه باور را تثبیت میکنند؟
صرف احساسات، برای زنده نگه داشتن این وابستگی کافی نیست. میانبرهای ذهنی (Heuristics) — قواعد سریع و غیررسمی ذهن — وقتی دادهها در تضاد با باور باشند، از آن محافظت میکنند.
مثلاً افت عملکرد تیم، نه به ضعف بازی بلکه به داوری مغرضانه، بدشانسی یا دوران بازسازی نسبت داده میشود.
اسمیت میگوید:
«میانبرهای ذهنی، نقش ریلبانهای شناختی را ایفا میکنند. آنها باور هواداران را تثبیت کرده و از سرمایهگذاری عاطفیشان محافظت میکنند.»
شعارهای دستهجمعی در استادیوم، جشنهای هماهنگ در خانه یا شوخیهای هوشمندانه در انجمنهای آنلاین، تداعیکننده تجمعات مذهبی است که در آنها، احساسات جمعی باعث تقویت باور فردی میشود.
اثرات روانی و اجتماعی این جمعهای ورزشی
این انرژی جمعی، سلامت روان را هم بهبود میبخشد. تحقیقات مطرحشده در این کتاب نشان میدهد حمایت گروهی، شاخصهای استرس را کاهش داده و حس معنا و هدف را افزایش میدهد.
در زمان بحران، پوشیدن پیراهن تیم محبوب، میتواند حس تداوم و امید را در هوادار زنده کند. آنها تنها تماشاگر یک مسابقه نیستند، بلکه هویت خود را در آن بازآفرینی میکنند.
ورزش؛ مذهبی جهانی با پنج میلیارد پیرو
گستره عظیم ورزش — با نزدیک به پنج میلیارد هوادار در سراسر جهان — نشان میدهد که این پدیده، جایگاهی جهانی دارد.
هواداران برای تیمهایشان اسطورههای مؤسس میسازند، پیراهنهای امضا شده را به عنوان اشیای مقدس نگه میدارند و ورزشگاههای تاریخی را زیارتگاه میدانند. آنها داستانها را نسل به نسل منتقل میکنند و تداومی میسازند که با سنتهای مذهبی دیرینه برابری میکند.
اسمیت میگوید:
«هواداران فقط از تیم حمایت نمیکنند، بلکه به آن ایمان دارند. آنها به ورزشکارانی که نمایندهشان هستند، رنگهایی که به تن دارند و تاریخی که گرامی میدارند، باور دارند. این باور شاید وعده رستگاری ندهد، اما جامعه، هیجان و معنا را ارزانی میکند.»
وقتی سوت شروع مسابقه به صدا درمیآید، نورونها فعال میشوند، سوگیریها وارد عمل میشوند و خاطرات غنیتر میشوند.
پیروزی، احساسی فراواقعی میآورد. شکست، مانند از دست دادن چیزی ارزشمند تلخ است. و هر فصل، فرصتی تازه برای بازآفرینی این چرخه است.
در همین چرخه آیینی، روانشناسی هواداری ورزش نشان میدهد که این دلبستگی تا چه اندازه به مذهب شباهت دارد — و اینکه مردم، همچنان از طریق بازیهایی روی چمن یا یخ، به آیین کهن باور ادامه میدهند.
source