مطالعهای بزرگ بر روی ۷۵۰ جوان؛ ورزش چقدر موثر است؟

پژوهشی نو از رابطه پنهان میان ژنتیک و تأثیر ورزش بر سلامت روان پرده برمیدارد؛ جایی که ژنهای مغزی میتوانند تعیین کنند چهکسی واقعاً از ورزش برای بهبود زخمهای روانی دوران کودکی بهرهمند میشود و چهکسی نه. این یافته، چشماندازی نو بهسوی درمانهای شخصیسازیشده در حوزه سلامت روان میگشاید.
مطالعهای جدید نشان میدهد که تأثیر ورزش در کاهش پیامدهای روانی ناشی از تروماهای دوران کودکی ممکن است تحت تأثیر عوامل ژنتیکی قرار گیرد. آسیبها و تجربیات نامطلوب در دوران کودکی از جمله مهمترین عوامل تهدیدکننده سلامت روان در طول زندگی هستند. طبق تحقیقات پیشین، کودکانی که در محیطهای پرتنش و دشوار رشد میکنند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب و حتی سوءمصرف مواد در بزرگسالی قرار دارند. تازهترین پژوهش به بررسی نقش ورزش در کاهش اثرات روانی ناشی از این آسیبها پرداخته و نشان میدهد که این نقش به شدت تحت تأثیر تفاوتهای ژنتیکی است.
چرا آسیبهای دوران کودکی مهم است؟
آسیبهای دوران کودکی شامل مواردی مانند سوءاستفاده، بیتوجهی، فقدان والدین و زندگی در محیطهای ناپایدار خانوادگی است که میتواند اثرات عاطفی و روانی عمیقی بر جای بگذارد. مطالعات مختلف نشان دادهاند که این تجربیات، فرد را در برابر مشکلاتی، چون افسردگی، اضطراب و اختلالات روانی دیگر آسیبپذیرتر میکند. طبق گزارش منتشر شده در سایپست (psy post)، در این مطالعه انجام شده در تایوان، مشخص شده است که حدود ۶ درصد از دانشآموزان دوره راهنمایی تا سن ۱۲ سالگی حداقل دو تجربه آسیبزا داشتهاند که نشاندهنده وسعت این مسئله در جوامع مختلف است.
ورزش؛ یک راهکار موثر، اما پیچیده
ورزش به عنوان یکی از موثرترین روشها برای ارتقاء سلامت روان شناخته شده است. فعالیت بدنی منظم به تنظیم استرس کمک میکند، خلق و خو را بهبود میبخشد و با افزایش جریان خون و تأثیر بر شیمی مغز، توان مقابله با مشکلات روانی را افزایش میدهد. اما نکته مهم این است که همه افراد به یک میزان از مزایای ورزش بهرهمند نمیشوند و برخی تفاوتهای فردی، به خصوص در سطح ژنتیکی، میتواند این اثرات را تعدیل کند.
نقش ژن «فاکتور نورونزایی مشتقشده از مغز» (BDNF) و پلیمورفیسم Val66Met
در این مطالعه، تمرکز بر ژن «فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز» (Brain-Derived Neurotrophic Factor) بود؛ ژنی که نقش کلیدی در رشد، یادگیری و تنظیم عاطفی مغز دارد. یک تغییر ژنتیکی شایع در این ژن، معروف به «پلیمورفیسم Val۶۶Met»، باعث میشود میزان تولید و آزادسازی این پروتئین در مغز متفاوت باشد. کسانی که دو نسخه از آلل «Met» را دارند ژنوتیپ Met/Met معمولاً میزان کمتری از این پروتئین را در پاسخ به فعالیتهای بدنی تولید میکنند و این میتواند توانایی مغز برای سازگاری و ترمیم در برابر استرس را کاهش دهد.
طراحی مطالعه و جامعه آماری
تیم پژوهشی، ۷۵۰ نفر از جوانان سالم بین ۱۶ تا ۲۳ سال را از جنوب تایوان انتخاب کردند و دادههایی درباره تجربیات دوران کودکی، میزان فعالیت ورزشی و سطح ناراحتی روانی جمعآوری نمودند. این افراد همچنین نمونه بزاق برای تحلیل DNA ارائه دادند تا نوع ژن BDNF یا همان فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز آنها مشخص شود. هدف اصلی بررسی این بود که آیا ورزش میتواند نقش واسط بین آسیبهای دوران کودکی و مشکلات روانی ایفا کند و آیا این مسیر تحت تأثیر ژنتیک تغییر میکند یا خیر.
نتایج به وضوح نشان داد که تجربه آسیب در دوران کودکی با افزایش «ناراحتی روانی» در جوانی ارتباط دارد. همچنین افرادی که تجربه آسیب بیشتری داشتند، تمایل کمتری به ورزش منظم داشتند و ورزش کمتر با سطح بالاتر ناراحتی روانی همراه بود. این موضوع نشان میدهد که یکی از دلایل اثر منفی آسیبهای دوران کودکی بر سلامت روان، کاهش مشارکت در رفتارهای سالم مانند ورزش است.
اما مهمترین کشف این بود که تأثیر مثبت ورزش در کاهش ناراحتی روانی برای همه افراد یکسان نیست. افرادی که ژنوتیپ Met/Met داشتند، کمتر از ورزش بهرهمند شدند و حتی ورزش منظم در آنها کاهش ناراحتی کمتری نسبت به سایر ژنوتیپها داشت.
نقش محیطهای نامطلوب در دوران کودکی
تأثیر تعدیلکننده ژن BDNF در کسانی که در محیطهای نامطلوب رشد کرده بودند، مانند طلاق والدین، گرسنگی یا مشکلات روانی در خانواده، بیشتر مشاهده شد. در این افراد، ورزش میتوانست به کاهش اثرات روانی این تجربیات کمک کند، اما فقط در کسانی که ژنوتیپ Met/Met نداشتند. در مقابل، افرادی که دچار سوءرفتار مستقیم مانند آزار جسمی یا بیتوجهی شده بودند، حتی با توجه به ژنتیک، از مزایای ورزش چندان بهرهمند نشدند.
اهمیت نتایج
این مطالعه نشان میدهد که تعامل ژن و محیط نقش مهمی در نحوه پاسخ افراد به مداخلات سلامت روان دارد. با اینکه ورزش به طور کلی برای بهبود سلامت روان مفید است، میزان اثرگذاری آن ممکن است به تفاوتهای ژنتیکی افراد بستگی داشته باشد.
این یافتهها میتوانند مسیر جدیدی برای برنامهریزیهای سلامت روان شخصیسازی شده فراهم کنند. به ویژه برای جوانانی که در محیطهای پرخطر بزرگ شدهاند، تشویق به ورزش منظم ممکن است یک استراتژی موثر و در عین حال ساده باشد. در آینده، با شناسایی بهتر تعاملات ژنتیکی و محیطی، میتوان برنامههای درمانی و پیشگیرانهای طراحی کرد که متناسب با ویژگیهای زیستی و محیطی هر فرد باشد.
محدودیتها و پیشنهادات برای تحقیقات آینده
با وجود اهمیت یافتهها، این مطالعه محدودیتهایی نیز دارد. دادهها به صورت خودگزارشی جمعآوری شدهاند که ممکن است تحت تأثیر «سوگیری حافظه» (memory bias) یا وضعیت روحی فعلی افراد باشد. همچنین طراحی مقطعی مطالعه امکان تعیین رابطه علت و معلول را فراهم نمیکند؛ یعنی نمیتوان با قطعیت گفت ورزش منجر به کاهش ناراحتی شده یا بالعکس.
علاوه بر این، تنها یک تغییر ژنتیکی مورد بررسی قرار گرفت و ژنها و عوامل بیولوژیکی دیگری نیز ممکن است در پاسخ به استرس و بهرهمندی از ورزش نقش داشته باشند. پژوهشگران پیشنهاد میکنند که مطالعات آتی عوامل دیگری مانند روابط خانوادگی، حمایت اجتماعی و تنظیم عاطفی را نیز به عنوان عوامل واسطه بررسی کنند.
این مطالعه با نام کامل «ورزش به عنوان عاملی واسطه بین آسیبهای دوران کودکی و ناراحتی روانی: آیا BDNF میتواند این اثر واسطهای را تعدیل کند؟»؛ نشان میدهد که مسیرهای زیستی و محیطی به شکلی پیچیده و در هم تنیده بر سلامت روان افراد اثر میگذارند. درک بهتر این تعاملات میتواند به توسعه مداخلات هدفمند و شخصیسازی شده برای پیشگیری و درمان مشکلات روانی در کسانی که دوران کودکی دشواری داشتهاند، کمک شایانی کند.
source