به گزارش سلامت نیوز به نقل از جوان، جنگ است، اما لزومی ندارد تک تک اعضای خانواده خصوصاً کودکانی که درک درستی از آن ندارند متوجه شرایط شوند. نگرانی خانوادهها به جای خود، اما میتوان مثل پدری معقول رفتار کرد که در بازگشت به خانه تمام مشکلات را پشت در میگذارد و با لبی خندان شب را در کنار زن و بچهاش سپری میکند و میتوان مثل شخصی بود که کوله بار مشکل را با خود به منزل میبرد و آن را با تک تک اعضای خانواده تقسیم میکند؛ نفراتی که نه صلاحیت حل مشکلات را دارند نه آگاهی لازم برای دادن مشورت مناسب. جنگ، امروز دقیقاً مثل مشکلات پدر خانواده است. نه میتوان آن را انکار و نه لازم است در بوق و کرنا کرد. حداقل آنکه در پیش پا افتادهترین کار میتوان کودکان را از آن دور نگه داشت. این به معنای بیگدار به آب زدن نیست. شما فرزندتان را کنار دریا میبرید، هم به او اجازه شنا کردن میدهید و هم مراقب هستید اتفاق ناگواری برایش رخ ندهد.
امروز هم همانطور که محمدرضا مقدسی، مدیر و مؤسس خانه تابآوری ایران میگوید باید همان سیاستهای همیشگی خودمان را در پیش بگیریم. احتیاجی نیست به فرزندمان بگوییم که این دریا تاکنون چند کوچک و بزرگ را در خود بلعیده. او حق شنا کردن دارد بدون ترس، چراکه ما با گوشه چشممان، حواسمان به همه حرکاتش هست. این روزها اکثر شهرها با صدای انفجار یا پدافند خو گرفتهاند. میتوانیم این موضوع را ساده برای کودکانمان شرح دهیم. پس در این شرایط همانطور که وظیفه یک سرباز برای حفاظت از وجب به وجب این خاک اهمیت دارد وظیفه والدین نیز حفاظت از کودکان و سلامت روان آنهاست؛ والدینی که حق ندارند تحلیلهای اخبار جنگ را در کنار فرزندانشان به زبان بیاورند که در غیر این صورت فرداروز حق نخواهند داشت از آسیبهای جنگ و تأثیر مخرب آن بر روحیات فرزندانشان گلهمند باشند.
با توجه به تجاوز اسرائیل به خاک کشور ما به نظر شما این روزها تابآوری کودکان چه اهمیتی دارد؟
از آنجا که کودکان، توانایی مراقبت از خودشان را در دوره جنگ ندارند، تابآوری آنها، شجاعت و جسارت را به سایر اقشار خواهد داد. از طرفی، کودکان، خانواده را پوشش میدهند و تابآوری پدران و مادران را بالا میبرند. همچنین کودکان، نماد عصمت و بیگناهی در حوادث جنگ هستند و برای همه ما که عنوان بزرگسالی را داریم، پشتیبانی و حمایت از کودکان، صرف نظر از نقشهای تربیتی و آموزشی رسالت اصلی است و باید بدان توجه کنیم.
مسئله تابآوری کودکان نه فقط در جنگ، بلکه در سایر رویدادهای طبیعی که بقا و زندگی آنها را به چالش میکشد نیز مطرح و موضوعی چند وجهی است. به طور کلی، مراقبت از کودکان، به یک روز از ایام هفته یا یک ماه از ماههای سال محدود نمیشود و مراقبت از آنها، امری اساسی است چراکه در ایامی مانند جنگ یا حتی حوادث طبیعی و بیماریهای فراگیر، آنها آسیبپذیرترین هستند. کودکان درکی از اتفاقی که به نام جنگ میافتد ندارند. آنها هنوز از نظر جهان بینی و ایدئولوژیک به درجهای از رشد و بلوغ نرسیدهاند که مفاهیم ایدئولوژیک را بشناسند. وقتی میگوییم به وطن ما تعرض شده است، این مفاهیم برای آنها انتزاعی است و با شنیدن آن، فقط در دنیایی پر از ابهام گرفتار میشوند که این ابهام، اضطراب برایشان ایجاد میکند. به علاوه اینکه میبینند در این برهه زمانی، دلبستگیهای ساده، کوچک و قشنگ زندگیشان را از دست میدهند، همبازیهایشان کنارشان نیستند، رفت و آمدها کمتر شده و اصلاً شکل زندگی تغییر کرده است، به همین دلیل سلامت روانی و شادیشان به چالش کشیده میشود. کودکان به دلیل سن کمی که دارند، مهارتهای بنیادی حفاظت از خودشان را یاد نگرفتهاند و از نظر مهارتهای خودیاری همتراز بزرگسالان نیستند.
در دوران جنگ بهترین مأمن و پناهگاه کودکان چه جایی یا چه کسی است و برای آنها چه کاری باید انجام شود؟
بچهها هنگام جنگ به پناهگاه نیاز دارند؛ پناهگاهی که آغوش مادر و مهربانی پدر است و فضاها و محیطهایی است که نیازهای اولیه آنها را فراهم کند. برقرار کردن و ایجاد امنیت روانی در ایام جنگ، مهمترین و نخستین گام است؛ امنیتی که بچهها حسش کنند. سایر موارد هم مانند آب و غذا و مسائل بهداشتی و پزشکی نیز مهم است، اما فضای روانی و هیجانی آنها که بازی محور است بسیار اهمیت دارد.
مهمترین توصیهای که در این زمینه برای خانوادهها دارید، چیست؟
موضوعی که مایل هستم با خانوادهها در میان بگذارم این است که اجازه ندهید بحران جنگ، روال زندگی و شیرازه و برنامه روزانه زندگی را به هم بریزد. بچهها در حالتی که روال زندگی از بین برود، احساس ناامنی میکنند. مثلاً در خانه خودمان نیستیم، حال پدر و مادر آشفته است و گاهی تغییرات ایجاد شده را نمیتوانند بربتابند. بدون شک اگر اوقات مثبت، برنامهریزی نشود تفکرات منفی بر خانواده و فرزندان غلبه میکند، حتی اگر برخی خانوادهها ناچار هستند که طولانی مدت از محل زندگی، کسب و کار و شهر خود فاصله بگیرند، در همان اقامتگاه جدید یا موقعیت اسکان موقت که انتخاب کردهاند، زندگی را به روالی عادی برگردانند. مثلاً اگر چند بچه در آنجا حضور دارند با کمک پدران و مادران دیگر، یک مدرسه موقت (به صورت غیررسمی) مهیا کنند تا بچهها احساس کنند که هویتی دارند و این میتواند لنگری به دریای متلاطم جنگ باشد. به هیچ عنوان نباید اجازه داد وقت بچهها با ترس و اضطراب جنگ بگذرد. احساس هدفمندی و آیندهنگری از راه و مسیر عمیق میتواند توجه را از جنگ و تبعات آن، به فعالیت مثبت معطوف کند.
منظورتان از مدرسه موقت و غیررسمی چیست؟
فضایی که این کودکان را دور هم جمع کند، بازی، هنر و کاردستی داشته باشد، بچهها در آنجا احساس مشارکت کنند و لحظات لذت بخش کوتاهی را تدارک ببینند. کارهایی که بسامد و تکرار داشته باشد و مانع جهتگیری منفی در حس و حال آنها شود. اجازه بدهید یکی از تجارب خودم در این زمینه را بگویم؛ من در سر پل ذهاب مسئول تابآوری اجتماعی بودم. هیچ امکانی نبود، طی چند ثانیه، بسیاری از افراد بیخانمان شده بودند و خانوادهها دغدغههای جدی برای مهیا کردن امکانات برای بچههایشان داشتند. ما بچهها را در پارکی جمع میکردیم و با آنها به صورت گروهی، عمو زنجیرباف بازی میکردیم، کارهای کم هزینه، اما جذاب انجام میدادیم و وقتی این کودکان و نوجوانان احساس میکردند که بهشان خوش میگذرد توجهشان از مسائل منفی، خود به خود کاهش مییافت.
چه توصیههای کاربردی برای افزایش تابآوری کودکان در این ایام دارید؟
میدانم جنگ میدان لذت بردن نیست؛ اما کودکان درکی از جنگ ندارند، آنها اساس زندگیشان بازی و همبازیهایشان است؛ حتیالامکان مباحث جدی، گزارشهای تلخ از صحنههای جنگ، تلفات خسارات و ویرانیها را به بچهها انتقال ندهیم. متأسفانه عزیزانی در جنگ شهید میشوند و این اجتنابناپذیر است، اما ضرورت ندارد که این مسائل تلخ حتماً در حضور بچهها مطرح شود. کمی فرصت دهیم، روزگار، درس مقاومت و تابآوری را به کودکان یاد خواهد داد. اولاً باید خودمان، خویشتندار باشیم و این ترس و اضطراب را که مسری است و بیتردید به بچهها سرایت میکند از خودمان دور کنیم چراکه در غیر این صورت، مشکل دو تا میشود. آن وقت نه تنها مشکل جنگ را حل نکرده بلکه ترس و اضطراب را نیز به بچههایمان انتقال دادهایم.
یکی از کارهایی که میشود با کمک آن، فضا را تلطیف کرد این است که قدرت دشمن را به سخره بگیریم، البته نه اینکه تهدیدات را نادیده بگیریم، نه. اما به سخره و طنز کشیدن دشمن باعث کاهش ترس و اضطراب در بچهها و افزایش توانایی آنها میشود. همچنین میتوانیم از نقشهای اسطورهای ایران عزیز استفاده کنیم یا شخصیتهای کارتونی را که بچهها میبینند برایشان مثال بزنیم، مثلاً بگوییم الان تو رستم هستی و هیچ قدرتی بر تو غلبه نمیکند. اما بازهم تکرار میکنم که این نباید باعث شود تهدیدات و مخاطرات را دستکم بگیریم.
آیا منظورتان همان خطای شناختی متداول در مواجهه با بحرانهاست که باید دقت کنیم در آن گرفتار نشویم؟
بله. آدمها در مواجهه با بحران به دو شکل مرتکب خطا میشوند. برخی فاجعهسازی میکنند که خیلی خطرناک است و برخی دیگر نیز سادهانگاری میکنند که این هم خطای دیگری است. فاجعهسازی به معنای اینکه بدترین حالت ممکن از آن رویداد را متصور شویم. این باعث میشود که افراد در اثر «کرونا» یا «جنگ» اتفاقی برایشان نیفتد، اما از ترس آن جانشان یا سلامتیشان را از دست بدهند و سادهانگاری هم به این معناست که جوانب احتیاط و ایمنی نادیده گرفته شود و خطرات را نادیده بگیریم و از این سادهانگاری دچار آسیب شویم.
وقتی من از سخره گرفتن دشمن، صحبت میکنم با این سادهانگاری متفاوت است. آنجا منظورمان این است که با شوخی، فضا را تلطیف کنیم و بچهها، خنده و قهقهه را تجربه کنند، اما در کنار آن همه جوانب احتیاط را درنظر بگیرند. در پایان نیز برای همه بچههای ایران زمین، آرزو دارم که همیشه سلامت باشند و از مشکلات احتمالی مرتبط با این مسئله پیشآمده، در امان باشند.
source