به گزارش گروه رسانهای شرق،
امیر ستاری *: هیچ ملتی از بیرون نابود نمیشود، مگر آنکه پیش از آن از درون فرو ریخته باشد و هیچ تهاجمی -هرچند سهمگین و بیرحم- به اندازه جنگ روانی و فروپاشی اعتماد درونی، خطرناک و ویرانگر نیست. روزهای اخیر، ایران ما در یکی از پیچیدهترین مقاطع تاریخ معاصر خود ایستاده است. رژیم صهیونیستی، آشکارا و بیپرده به خاک میهن حمله کرده و همزمان، شبکهای از جنگ روانی و عملیات رسانهای گسترده را علیه ذهن، عواطف و انسجام جامعه ایرانی به راه انداخته است. اینبار دشمن فقط با موشک و پهپاد نیامده، بلکه با خبر جعلی، تحلیل مخدوش، ترندسازی دروغین، بازنمایی واژگون واقعیت و دوقطبیسازی افکار عمومی آمده است.
او آمده تا ایران را نهفقط در میدان، بلکه در خانه، در جان و در زبان ایرانیان بشکند.
این حمله دو وجه دارد: یک سو تهدید فیزیکی و مستقیم است و سوی دیگر، تهاجم نامرئی به اعتماد، انسجام و گفتوگوی ملی.
دشمن در حال ترجمه ماست.
او از فریادهای ما علیه یکدیگر، زمزمه فروپاشی میشنود.
او از انتقادهای ما، اگر نسنجیده و ناآگاهانه باشد، تصویر ناکارآمدی مطلق و ناتوانی کامل میسازد و او از هر نشانهای از تفرقه، بیاعتمادی و تندگویی، بهانهای برای تشویق به بیثباتی استخراج میکند.
ما ملت زخمخورده، اما پرتجربهای هستیم.
درد و گلایه در این سرزمین، بیسابقه نیست. اما اکنون که دشمن با تمام توان، خاک ما را هدف گرفته، اکنون که ایران در معرض یک جنگ ترکیبی قرار دارد، باید همه بدانیم که لحظهای درنگ در شیوه سخنگفتن، نوشتن و داوریکردن، نهفقط عقلانی، بلکه وظیفهای ملی است.
این بدان معنا نیست که نقد نکنیم، بلکه یعنی بدانیم در چه زمانهای، چه چیزی را، چگونه و در برابر چه چشمانی بیان میکنیم.
امروز بیش از همیشه، هر ایرانی، صرفنظر از گرایش، نقد یا موقعیتش، باید یک اصل را آویزه ذهن کند:
ما در آزمونی تاریخی برای بقا و انسجام ملی قرار داریم.
یا با هم میمانیم یا از هم فرو میپاشیم.
همه ما میدانیم که گلایه هست، ناکارآمدی هست، سوءتدبیر هست اما هیچیک از اینها مجوزی برای همراهی ناخواسته با نقشه دشمن نیست.
دشمنی که دیگر نیازی به جاسوس، مزدور یا نفوذی ندارد؛ زیرا کافی است ما بیدقت باشیم، او کارش را با صدای خود ما پیش میبرد.
دشمن از پستهای شبکههای اجتماعی ما تغذیه میکند، از کامنتهای ما، از داوریهای هیجانی، از خشمهای منتشرشده و از نگاههای ناامیدانه.
او دیگر در پشت مرز نیست؛ در موبایل ما، در حافظه مرورگر ما، در الگوریتم شبکههای اجتماعی ما خانه کرده است.
پس اکنون زمان آن است که مراقبت کنیم. مراقبت نه به معنای سانسور، که به معنای بلوغ در سخن، حکمت در داوری و وفاداری به میهن حتی در اوج خشم.
مراقب باشیم…
مراقب باشیم که واژههایمان، ناخواسته گلوله نشوند.
مراقب باشیم که خشمهای بهحق، ابزار تحریف دشمن نشود.
مراقب باشیم که نقدهای درونی، خوراک ماشین رسانهای آن سوی مرز نشود.
مراقب باشیم که اختلافنظر به نفرت عمومی تبدیل نشود.
مراقب باشیم که حقیقت، زیر غبار شایعات دفن نشود.
مراقب باشیم که رنجهای واقعی، سوخت ماشین آشوب نشود.
مراقب باشیم که در میدان جنگ روانی، ناخواسته سرباز دشمن نشویم.
مراقب باشیم که در فضای مجازی، فقط بازنشر نکنیم؛ بیندیشیم، بسنجیم، سپس منتشر کنیم.
مراقب باشیم که دلسوزی را با هیجان اشتباه نگیریم و صراحت را با تخریب نیامیزیم.
مراقب «اعتماد عمومی» باشیم و اگر هم زخمی است، بر روی آن مرهم بگذاریم؛ این ستون خیمه جامعه است و اگر فرو بریزد، نه نقدی شنیده میشود، نه مطالبهای به نتیجه میرسد.
مراقب «حافظه تاریخی» باشیم؛ مبادا از یاد ببریم که چگونه ملتها، از دل همین غفلتها، شکست خوردند.
مراقب «سرزمینمان» باشیم؛ این وطن، خانه همه ماست. هیچکس در آتش خانهسوز، پیروز نمیشود.
مراقب «پرهیز از بیتفاوتی» باشیم؛ خاموشی در برابر تهدید، همکاری با تهدید است.
مراقب «روایت ایران» باشیم؛ ما یا راویان خرد و همدلی هستیم، یا پژواک اختلاف و ناامیدی.
ایران امروز، بیش از هر زمان دیگر، به چشمهای باز، دلهای آرام و زبانهای آگاه نیاز دارد.
نه برای سکوت، بلکه برای فریادی که خانه را نلرزاند.
نه برای تسلیم، بلکه برای مقاومتی که از دل عقلانیت میجوشد.
نه برای تأیید بیچونوچرا، بلکه برای حفظ سرفرازی این خاک از مسیر وحدت، روشنگری و همدلی.
زیرا «اگر سقف ایران فروبپاشد، دیگر هیچ دیواری برای تکیهکردن باقی نخواهد ماند».
* رئیس پیشین دفتراقتصادی انجمن مدرسین دانشگاههای کشور
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.
source