یکی از ویژگی‌های زنده‌بودن یک زبان، آن است که بتواند برای مفاهیم جدید کلمات تازه بسازد یا عباراتی را از حوزه‌های مختلف برای انتقال پیام، در زمینه‌های متفاوت وام بگیرد. شاید یکی از معروف‌ترین این وام‌گرفتن‌ها، عبارت ترکیبی «افتادن دوریالی» باشد که البته الان چند سالی است دیگر کمتر به کار می‌رود، ولی در زمان خودش، استفاده از آن بسیار رایج بود. ماجرا هم برمی‌گشت به تلفن‌های عمومی قدیمی که برای اینکه بتوان با آن کار کرد و تماس برقرار شود، ابتدا لازم بود که یک سکه دو‌ریالی را از شکافی که بر روی تلفن قرار داشت وارد کرد و بعد از شنیدن صدای بوق، شماره گرفت. گاهی پیش می‌آمد که صدای بوق شنیده نمی‌شد و امکان برقراری تماس مقدور نبود و باید سکه را دوباره در شکاف تلفن انداخت.

در این مواقع می‌گفتند که دوریالی یا به گفته عامیانه «دوزاری» نیفتاده است. همین افتادن و نیفتادن «دوزاری» به‌مرور وارد فرهنگ عمومی شد و برای آنکه بگویند یک نفر در موضوعی بخصوص، متوجه مطلب شده یا نشده، می‌گفتند «دوزاری‌اش افتاده» یا «دوزاری‌اش نیفتاده». این نوع کاربرد عبارات و کلمات هم گستره فراوانی دارد و حوزه‌های مختلفی را شامل می‌شود که یکی از آشناترین آنها در این چند دهه که حالا کاربرد بیشتری در بخش‌هایی مثل سیاست یافته، عبارت «جعبه‌سیاه» است که از حوزه هوانوردی عاریت گرفته شده. همان جعبه‌سیاهی که همه گزارش‌های یک پرواز از لحظه برخاستن هواپیما از زمین تا وقت نشستن در آن ضبط می‌شود و اگر خدای ناکرده هواپیما دچار سانحه شود، معتبرترین منبع برای داوری اینکه چه رخ داده، همین اطلاعات ضبط‌شده درون جعبه‌سیاه است.

در این چند دهه، وقایع بسیاری در کشور ما رخ داده که به نوعی گویی جعبه‌سیاهش گم شده و ماوقع آنچه اتفاق افتاده، در هاله‌ای از ابهام مانده و به‌ جای وضوح در موضوع، ابهام‌هایی که کمک به گسترش و پذیرش شایعه در آن موضوع شده، فرصت را برای تأثیر و تخریب اعتماد عمومی ایجاد کرده است.

 اگر نخواهیم راه دور برویم، می‌شود به سه واقعه بسیار مهم در این یک سال گذشته اشاره کرد که رخ‌دادن‌شان بسیار بر روند امور کشور مؤثر بوده، ولی پس از گذشت این مدت، همچنان معلوم نیست آنچه رخ داده، چه بوده و عوامل مؤثر بر آن کدام است. اولین مورد که همچنان در پرده‌ای از ابهام مانده و آنچه هدایت افکار عمومی را در آن در دست گرفته، واقعه سقوط بالگرد مرحوم رئیسی است که حالا در سالگرد آن هستیم؛ سقوطی پر‌ از ابهام با حرف و حدیث‌های بسیار که آن‌قدر درباره آن سخنان ضد‌و‌نقیض گفته شده و حتی شبهاتی از سوی برخی از نزدیکان آن مرحوم بر زبان آمده که خود، یکی از همان جعبه‌سیاه‌های کشور شده است و معلوم نیست آیا بالاخره روزی درباره آن توضیحی روشنگرانه برای این‌همه پرسش ریز و درشت ارائه خواهد شد یا خیر؟

رخداد دوم به موضوع ترور اسماعیل هنیه در روز تحلیف رئیس‌جمهور پزشکیان بازمی‌گردد. واقعه‌ای سراسر ابهام . اینکه یکی از مهم‌ترین میهمانان آن مراسم را درست در شب آن ماجرا و در خانه‌ای امن، به آن شکل ترور کنند، از وجود حفره‌ای امنیتی حکایت می‌کرد که هنوز بعد از گذشت 10 ماه، هیچ گزارشی درباره آن به جامعه ارائه نشده است و طبق معمول، این سکوت، فرصتی برای تأثیر انواع شایعه بر افکار عمومی را فراهم کرده و از آن بدتر اینکه چنین سکوت پر ابهامی، به دشمنان این آب و خاک، امکان تبلیغ توانایی‌های خود را داده است. واقعه سوم، دو هفته پیش رخ داد. انفجار مرگ‌بار و وحشتناک در بندر شهید رجایی؛ انفجاری که صحنه‌های ضبط‌شده و منتشر‌شده آن، شاید برای همیشه در خاطره مردم سرزمین‌مان باقی بماند.

تصویر انفجاری مهیب، با کشتگان و زخمی‌های بسیار، با انبوهی از خودروهایی نابودشده یا به‌شدت آسیب‌دیده، و گودالی بسیار عظیم و خرابی‌های باورنکردنی که همه ضبط و پخش شده. از اولین لحظه‌های واقعه تا حواشی آن تا همین امروز. اما با وجود گذشت دو هفته که متأسفانه فرصتی برای گسترش انواع شایعات درباره نوع انفجار، دلیل انفجار، نوع کالایی که چنین انفجاری را باعث شده و صاحبان چنین کالایی، آنچه می‌توانست حداقل در این موضوع باعث ایجاد اعتماد عمومی شود، به کناری نهاده شده است. قطعا تهیه یک گزارش کارشناسی دقیق و با ذکر جزئیات زمان می‌برد و اگر نگوییم همه، اکثریت به این زمان‌بر بودن واقف‌اند و حتما می‌توان برای انتشار چنین گزارشی صبوری کرد، ولی آنچه حتما و قطعا نیاز چندانی به زمان نداشت و ندارد، سه چیز است. اول، این چه ماده‌ای بوده که چنین قدرت انفجار مهیبی با چنین وسعت تخریبی داشته؟

دوم، چنین حجم عظیمی از ماده‌ای با این حد از خطر، چگونه و با چه مجوزی در مهم‌ترین بندر تجاری کشور تخلیه شده؟ و سوم، صاحب این کالا کیست؟ قطعا پاسخ این سه سؤال از همان روز اول معلوم بوده، ولی چرا بعد از دو هفته همچنان مسکوت گذاشته شده، خود پرسش دیگری است. سکوتی که فقط و فقط اجازه می‌دهد تا شایعه با قدرت تخریبی بسیار، کار ویران‌ساز خود را انجام دهد. و واقعیت این است که تخریب و ویران‌سازی افکار عمومی، بسیار هولناک‌تر از تخریبی است که این انفجار در بندر شهید رجایی ایجاد کرد؛ تخریبی که انگار حتی بعد از دو هفته، قصد و اراده‌ای برای جلوگیری از آن وجود ندارد.

 

source

توسط argbod.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *