قبح‌زدایی بی‌پروا، بی پایه و بدون پیگیری در «کابین»  مستندی که آگاهی بخش نیست

جسارت شخصیت‌های مستندکه گاه به مرز وقاحت می‌رسد و قبح‌زدایی‌های بی‌پایه و بی‌پروای «کابین» بیش از آن که در خدمت آگاهی‌بخشی و ارائه راه‌حل پیگیرانه باشد، صرفاً تعریف نسل زِدم به عنوان «نسل رَد داده» را نشان میدهد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا ـ نسل «زِد» را چقدر می‌شناسیم و ازآرزو‌ها و خواسته هایشان اطلاع داریم؟ نسلی که در تعاریف مرسوم، در فاصله بین سال‌های ۲۰۰۰ میلادی (شمسی ۱۳۷۹) تا ۲۰۱۰ (شمسی ۱۳۸۹) متولد شده‌اند. طبق این تعریف کلی، آنها اولین نسل اجتماعی هستند که از جوانی با دسترسی به اینترنت و «فناوری دیجیتال قابل حمل» رشد کرده‌اند. درنتیجه، به عنوان اعضای «بومی دیجیتال» لقب می‌گیرند. نسلی که عموماً در ایران با عنوان دهه هشتادی‌ها شناخته می‌شوند.

پاسخ به پرسش بالا احتمالاً اولین انگیزه‌ای است که می‌تواند مخاطب را به دیدن مستند کابین ترغیب کند. این مستند به کارگردانی یاسرخّیر در بخش مسابقه بلند ملی هجدهمین جشنواره فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» حضور داشت. این اثر اگرچه توانست در ۴ رشته نامزد دریافت جایزه شود، اما درنهایت شب گذشته و در آیین اختتامیه، جایزه ویژه هیئت داوران در بخش فیلم مستند بلند مسابقه بین‌الملل را دریافت کرد.

درد بطالت با چاشنی سرخوشی تخدیری!

«کابین» وجه تسمیه خود را از اتاقک کلبه‌مانند «آریا» یکی از دو شخصیت اصلی فیلم گرفته است؛ اتاقی که در گوشه دنج یک خانه‌باغ در شهر گرگان، میزبان تنهایی اوست و البته پاتوقی برای جمعی از دوستان پسر و دخترش نیز هست. آریای ۲۸ ساله متولد میانه دهه هفتاد است و نسبت به سایر دوستانش سن و سال بیشتری دارد، اما با این حال نوع نگاهش به زندگی تا حد زیادی با معیار‌های «نسل زِد» گره خورده است.

اما فراتر از این معیار‌های تعریف شده، او درچار بطالت، انزوای خودخواسته، تردید نسبت به همه مناسبات اجتماعی و پشت پازدن به خانواده است. با بریدن از خانواده و زندگی طبیعی در جامعه، همچون هیپی‌های دهه شصت و هفتاد آمریکا، ترجیح می‎‌دهد سبک زندگی ساختارشکنانه خود را در «کابین» و همراه جمع دوستان محدودش ادامه دهد؛ سبکی که درآن خوش‌باشی و پشت پازدن به چارچوب‌های مناسبات اجتماعی همراه با نوعی نگاه بدبینانه به ماهیت زندگی و مناسبات خانوادگی تعریف می‌شود. در این میان، آریا و دوستانش این بطالت خودخواسته را با چاشنی مواد مخدر و مسکرات و البته تفریحات خارج از چارچوب و مختلط ترکیب می‌کنند. آنها با خطوط قرمز اجتماعی میانه‌ای ندارند و البته که در پی اثبات دشمنی با آن هم نیستند در ظاهر با معتقدان این خطوط و چارچوب‌ها نیز دشمنی ندارند. آنها در لاک انزوای خودشان فرورفته‌اند سبک زندگی سرخوشانه، چارچوب‌شکن و البته بی هدف و باطل خود را پی می‌گیرند.

وقتی «نسل زِد» در «کابین» نسل رَد می‌شوند/ قبح‌زدایی بی‌پروا، بی پایه و بدون پیگیری

روایت دختری که در میانه بحران رها شد

فیلم با روایت «مانِلی» دختری در بازه سنی بیست و یک تا بیست وسه ساله آغاز می‌شود. دختری که پدرش را که از قضا یک شاعر آئینی بوده را از دست داده و همراه مادرش زندگی می‌کند. آنها یک زندگی معمولی دارند و از نظر طبقه اقتصادی نیز در سطح متوسط و تاحدی زیرمتوسط هستند. موضوعی که مادر «مانلی» نیز به آن اشاره می‌کند. البته «مانلی» همچون بسیاری از همنسلان خود از برقراری تعامل درست با مادرش عاجز است و دچار بحران‌های عاطفی وروحی می‌شود. 

او در این بحبوحه، با «آریا» آشنا می‌شود. در همان ابتدای فیلم و در قالب گفتار متن به صراحت از این که در این سن و سال هنوز رابطه‌ای جدی (!) را تجربه نکرده، گلایه دارد و در نهایت ویژگی‌های ظاهری یک دوست‌پسر خوب را بیان می‌کند. ویژگی‌هایی که بلافاصله با نمای بسته صورت آریا همراه می‌شود تا بدانیم که چهره ایده آل مانلی، فردی مثل آریاست. در ادامه، دورهمی‌های آریا و مانلی و دوستانشان در کابین به تصویر کشیده می‌شود و به تناوب همراه با گفتار متن این دو شخصیت اصلی، مخاطب با حال و هوای آنها آشنا می‌شود. دراین بین حس اضطراب، تعلیق، بیهودگی و عصبیت بی‌هدفی که این دو شخصیت دارند، گریبان مخاطب را هم می‌گیرد.

قبح‌زدایی بی‌فایده و وقاحت ساختارشکن

کارگردان احتمالاً به بهانه معرفی علائق این دو شخصیت و ارتباط گرفتن مخاطب، بار‌ها از خطوط قرمز رد می‌شود و قبح اموری همچون کشف حجاب، ارتباط بی ضابطه دختر و پسر، مصرف مواردمخدر و مشروبات الکلی و به کاربردن واژه‌های رکیک در صحبت شخصی‌ها (حتی شخصیت‌های زن) را می‌شکند. اما این قبح‌زدایی هم کمکی به همدردی مخاطب یا درک شرابیط بحرانی ندارد (البته اگر فیلمساز اصولاً این وضعیت را بحرانی بداند!). این‌گونه است که «آریا» به راحتی «مانلی» را کنار می‌گذارد و با «آیلین» دختر دیگری از گعده «کابین» طرح دوستی و همخانگی می‌ریزد. مادر مانلی که به دنبال ارائه چهره‌ای از زن مدرن است هم این تصمیم را درک کرده و با وجود ناراحتی از آریا و سرزنش او بازهم در مهمانی آنها شرکت می‌کند.

شاید علائق و سبک زندگی بخشی از نسل جوان و به طور مشخص متولدان نیمه دوم دهه هفتاد تا نیمه دهه هشتاد تا اندازه‌ای به بخشی از مفاهیم ارائه شده در فیلم نزدیک باشد، اما قطعاً این نگاه به زندگی و مناسبات اخلاقی نماینده نگرش این نسل نیست. نسلی که اتفاقاً مطالبه‌گر است و سعی می‌کند از هر فرصتی برای پیشرفت استفاده کند.

البته یاسر خیّر در گفتگویی به این موضوع اشاره کرده و گفته بود: «این فیلم درباره یک مدت محدود از زندگی این شخصیت هاست و نمی‌توان آن را به کل زندگی‌شان تعمیم داد. چه بسا که بعد از این فیلم آنها احتمالا وضعیت متفاوتی پیدا خواهند کرد؛ بنابراین در این مقطع از زندگی این شخصیت‌ها وضعیت آنها به این شکل بود. اما اینکه فردا آنها چه تغییراتی در زندگی شان ایجاد خواهند کرد تنها با گذشت زمان مشخص خواهد شد».

وقتی «نسل زِد» در «کابین» نسل رَد می‌شوند/ قبح‌زدایی بی‌پروا، بی پایه و بدون پیگیری

جسارت شخصیت‌های فیلم در بیان احساستشان که گاه به مرز وقاحت می‌رسد و قبح‌زدایی‌های بی‌پایه و بی‌پروای سازنده «کابین» بیش از آن که در خدمت آگاهی‌بخشی و ارائه راه‌حل باشد، صرفاً یک توصیف ساختارشکنانه و کنجکاوبرانگیز است. «کابین» در معرفی درست شخصیت‌های خود به ویژه شخصیت‌های فرعی نیز ناکام است شاید مخاطب تا اندازه‌ای با علائق و افکار شناور و نسبی‌گرای مانلی و آریا آشنا شود، اما تصویر درستی از شخصیت‌هایی همچون آیلین (دوست‌دختر جدید آریا) مادر مانلی و پدر و مادر آریا برای او شکل نمی‌گیرد و در نهایت این پازل ناقص می‌ماند.

ناکامی در توصیف مساله و ارائه راه حل

یاسر خیر در همان گفتگو، انگیزه اولیه اش برای ساخت این اثر در سال ۱۳۹۹ را ساخت یک مستند درباره خانواده‌های تک‌والد معرفی کرده است. انگیزه‌ای که باعث می‌شود این فلیمساز مازندرانی به شهر گرگان برود و با مادر «مانلی» که سرپرست خانواده است آشنا شود. او در ادامه می‌گوید: «جذابیت شخصیت‌های «کابین»، به من انگیزه می‌داد که با آنها می‌توانم فیلمبرداری را شروع کنم و این تصمیم را فارغ از هر نتیجه گرفتم. تمام پروسه ۴ ساله ساخت این مستند از مسیر کشف گذشت. هر چیزی که در جریان فیلمبرداری به آن می‌رسیدم را سعی می‌کردم ساختار بخشی کنم و به شکلی فیلمبرداری را ادامه دهم که مدل زندگی شخصیت‌ها و افکار و عقاید و احساسات آنها برای تماشاگر هم ملموس شود».

وقتی «نسل زِد» در «کابین» نسل رَد می‌شوند/ قبح‌زدایی بی‌پروا، بی پایه و بدون پیگیری

با این حال به نظر می‌رسد «کابین» در برقراری این ارتباط ملموس با مخاطب ناکام مانده است و حتی توانسته از همان قبح‌زدایی اخلاقی در مسیر رسیدن به زمین سفت واقعیت و تلاش برای حل معضل استفاده کند. شاید به این دلیل که فیلمساز اصولاً این وضعیت را نه در حد معضل می‌داند و نه بحرانی؛ از این رو صرفاً حال مانلی که از طرد شدن توسط آریا و خیانت‌های مکرر او دلشکسته شده اهمیت می‌یابد و البته تردید‌های آریا که همچنان خود را حق به جانب دانسته ودر عین حال نگاهی ترحم‌برانگیز و حتی تحقیرآمیز نسبت به مانلی دارد. این‌گونه است که او به شکل ضمنی از خلال واژه‌ها و جملاتی به ظاهر تمیز و «لای زرورق پیچیده» از مانلی و مادرش می‌خواهد که به تصمیم او برای تغییر دوست دختر! احترام ابگذارند و درکش کنند. از سوی دیگر به این موضوع هم اشاره می‌کند که ارتباط او با آیلین هم ارتباطی گذرا و شکننده است و آیلین نیز این موضوع را درک کرده است.

به این ترتیب «کابین» نمی‌تواند فراتر از طرح مساله برود و در همین طرح مسأله هم روایتی ناقص و سطحی از شخصیت‌ها ارائه می‌دهد. به این ترتیب مخاطب نمی‌تواند با درد آنها همدردی کرده و یا راهکاری مناسب را پیش روی آنها ببیند. در این میان آنچه فدا شده، حرمت‌هایی است که در قبح‌شکنی آگاهانه و بی فایده فیلمساز شکسته شده و به فنا رفته‌اند.

source

توسط argbod.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *