پنج سال پیش، تاد فیلیپس با ارائه برداشتی نو و تحسینبرانگیز از شخصیت نمادین جوکر، سینما را تحت تأثیر قرار داد. فیلمی که بازی درخشان واکین فینیکس، چند پله جلوترش انداخت و آنقدر پر و پیمان بود که با آثار کلاسیک سینما همچون «راننده تاکسی» و «سلطان کمدی» مقایسه شد. جوکر روایتی تاریک و پیچیده از سقوط یک انسان به دره تاریک جنون و تنهایی است.
اکنون، با اکران دنباله این فیلم با عنوان «جوکر: جنون مشترک»، بار دیگر شاهد حضور درخشان واکین فینیکس در نقش آرتور فلک هستیم. این بار، او در کنار لیدی گاگا در نقش هارلی کویین، زوجی دیوانه و خطرناک تشکیل میدهند. زمانی که واکین فینیکس علاقهاش را برای حضور در فیلم ادامه سرنوشت جوکر و توسعه شخصیت آرتور نشان داد، انتظارها برای دیدن فیلم بیشتر شد.
فیلم در جشنواره ونیز رونمایی شد و در پاییز ۲۰۲۴ به اکران عمومی رسید، اما نتوانست موفقیت قسمت اول را تکرار کند و با استقبال سرد منتقدان روبرو شد.
اگرچه بازیهای درخشان واکین فینیکس و لیدی گاگا، صحنههای موزیکال جذاب تحسین منتقدان را برانگیخت، اما ضعف فیلمنامه، شخصیتپردازی ناقص، روند کند داستان انتقاداتی بود که به آن وارد شد.
«جوکر: جنون مشترک» با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون دلار، هزینه ساختش را جبران کرد. اما در مقابل فروش یک میلیاردی جوکر 2019 شکست تجاری برای کمپانی سازنده محسوب شد.
«جوکر: جنون مشترک» به اندازه فیلم اول، تاریک، پیچیده و چالشبرانگیز است. فیلم بر عناصر موزیکال تکیه دارد اما استفاده از لیدی گاکا در نقش هارلی کویین و قابلیتهای خوانندگیاش نتوانسته کمکی به پیش برد داستان کند. قصه به اندازه کافی گره و خمیرمایه برای حفظ ریتم ندارد. فیلم در برخی بخشها طولانی و خستهکننده میشود و روایت داستان کند پیش میرود. شخصیتهای فرعی به اندازه کافی پرداخت نشدهاند و نقش آنها در داستان چندان مشخص نیست. نیمی از فیلم میگذرد اما هنوز قصه نقطه عطف محکمی ندارد و ناچار میشود بر شعارهای تکراری و ریزهکاریهای روانشناختی که کمی کهنه و نخنما به نظر میرسند، تکیه کند. اما شخصیت جوکر و هارلی کویین آنقدر پیچیدگی دارد که هر کارگردانی را وادار میکند بیشتر به عمق تاریکشان فرو برود. تاد فیلیپس در پیچیدگی دو شخصیت غرق شده و از عناصر اصلی درام غافل مانده.
«جوکر: جنون مشترک» با یک انیمیشن کوتاه آغاز میشود که روایت فشردهای است از داستان. جدال مدام دو شخصیت خیر و شر. بعد از گذشت این بخش، داستان آغاز میشود. دو سال از اتفاقات بخش اول گذشته. آرتور فلک در زندان است و دوران محکومیت میگذراند. او به نظر آرام میرسد و با خوردن مشتی قرص کنترل شده به نظر میرسد. اما تحقیر ادامه دارد. وکیلش دنبال راهی است تا مردم شخصیت آسیبدیده آرتور را ببینند نه جوکری که حالا معروف شده و نماد طغیان در برابر ندیده گرفته شدن است.
آرتور فلک تاد فیلیپس حالا تنها یک دلقک شکستخورده نیست، بلکه نمادی از جامعهای است که افراد را به حاشیه میراند. شخصیت پایه آرتور همان است که در کمیکها و نسخههای دیگر بود. او در تلاش برای یافتن هویت و جایگاهش در جامعه است. ترس شدیدش از طرد شدن و تنها ماندن، او را به سمت خشونت و انتقامجویی سوق میدهد. این ترس ریشه در کودکی آسیبدیده و تجربیات تلخ او دارد. آرتور به شدت به تأیید دیگران نیاز دارد و تلاش میکند با شوخیها و رفتارهای عجیب و غریب توجه دیگران را جلب کند. با این حال، اغلب تلاشهایش به منزوی شدن بیشترش ختم میشود. او در نهایت با طغیانهایش به نمادی از بیعدالتی اجتماعی و ناامیدی تبدیل میشود و صدای کسانی شد که دیده نمیشوند اما نمیتوانند مانند آرتور از بخش تاریک وجودشان رونمایی کنند به همین دلیل آرتور با وجود جنایتهایش طرفدارانی دارد که میخواهند چیزیهایی از او بدانند. شاید برای اینکه نیمه تاریک خودشان را بیشتر بشناسند.
هارلی کویین تاد فیلیبس، لیدی گاکاست. این دو نفر پیشتر در فیلم «ستاره متولد میشود» با هم همکاری کردند. گاگا قدرت بازیگریش را در آن فیلم به تاد فیلیپس اثبات کرد و نشان داد توانایی اجرای نقشهای پیچیده و چند وجهی دارد. نقشی که پیش از این مارگو رابی به زیبایی در نسخه دیگری اجرا کرده و گاگا را ناخودآگاه در معرض مقایسه میگذراد. هارلی کویین تاد فیلیپس هم فراتر از یک عاشق دیوانه است. او در این فیلم، برخلاف تصویر سنتیاش در دنیای کمیکها، به عنوان یک شخصیت آسیبدیده و پیچیده به تصویر کشیده میشود. هارلی به دنبال عشق و توجه است. وابستگی بیمارگونه دارد و حاضر است هر کاری برای آرتور انجام دهد. او در آرتور فلک، کسی را مییابد که درکش میکند و بر اختلالات روانیاش منطبق است. وابستگی بیمارگونه هارلی ریشه در مشکلات روانی او و تجربیات تلخی دارد که در گذشته تحمل کرده. هارلی در نهایت تلاش میکند هویتی مستقل پیدا کند و از سایه آرتور بیرون بیاید. او در جستجوی استقلال و آزادی است. اما همچون آرتور، جنبههای تاریکی دارد و قادر به انجام اعمال خشونتآمیز است. این جنبه تاریک شخصیت او، نتیجه سالها آزار و اذیت و سوءاستفاده است.
رابطه بین آرتور و هارلی یک همزیستی بیمارگونه است. آنها هر دو شخصیت آسیبدیدهای هستند که در یکدیگر پناه میگیرند. رابطهای که در نهایت محکوم به نابودی است. علاوه بر این رابطه آرتور و هارلی، نمادی از جامعهای است که افراد را به حاشیه میراند و آنها را به سمت رفتارهای مخرب سوق میدهد. در کل، رابطه بین آرتور و هارلی، یک رابطه پیچیده و چند لایه است که به خوبی در فیلم به تصویر کشیده شده است. این رابطه، نمادی از عشق، جنون، وابستگی و تخریب است و به مخاطب اجازه میدهد تا به عمق تاریکیهای روان انسان و جامعه فکر کند.
source