شرق: بعد از صحبتهای اخیر مسعود پزشکیان درباره مشکلات و ابرچالشهای موجود در شهر تهران و ضرورت جابهجایی آن، یک بار دیگر این موضوع به محل بحث و بررسی از سوی کارشناسان و صاحبنظران تبدیل شده است و فرصتی دست داده که موافقان و مخالفان این ایده که البته سبقه طولانی هم دارد، به طرح و بیان استدلالهای خود بپردازند. موضوع انتقال پایتخت هم در دنیا سابقه دارد و هم در ایران. اما در حال حاضر به دلیل انباشت چالشهای مختلف اقتصادی، زیستمحیطی و آنچه تحت عنوان عدم امکان زیستپذیری شهر تهران بیان میشود، یک بار دیگر ضرورت انتقال پایتخت مطرح شده؛ اما عملیاتیسازی این ایده مستلزم چه اقداماتی است؟ آیا انتقال پایتخت میتواند مشکلات شهر تهران را تا حدی تعدیل کند یا به مسائل و مشکلات آن خواهد افزود؟ نشست تخصصی «انتقال پایتخت، آری یا نه؟» در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار و به محلی برای طرح دغدغهها و استدلالهای موافقان و مخالفان ایده انتقال پایتخت تبدیل شد. در این نشست، دکتر محمود اولاد؛ اقتصاددان و کارشناس اقتصاد شهری بهعنوان مخالف، سهراب مشهودی؛ مسئول گروه شهرسازی جامعه مهندسان مشاور ایران بهعنوان موافق و فرزانه ساسانپور؛ دانشیار جغرافیا و برنامهریزی شهری دانشگاه خوارزمی که مطالعاتی در حوزه سناریوهای انتقال پایتخت انجام داده است، به سخنرانی و طرح مطالب خود پرداختند که شرح آن را در ادامه میخوانید.
انتقال پایتخت، آرمان یا راهی برای حل مسئله؟
محمود اولاد، اقتصاددان و کارشناس اقتصاد مسکن، در این نشست گفت: «من مخالف انتقال پایتخت هستم. باید دید دلیل و منطق کسانی که انتقال پایتخت را مطرح میکنند از چه جنبهای است؟ آیا از جنبه حل مسئله است یا یک آرمان است؟ عموما بحثهایی که در این خصوص مطرح میشود از سمت کسانی که موافق انتقال پایتخت هستند، ناظر بر این است که این راهبرد برای حل مسائل شهر تهران تعریف شده است. این را در اظهارنظرهای مختلف دیدهایم و در صحبتهای رئیسجمهور هم مستتر بود. در واقع راهبردی برای حل مسئله است. اما این مسائل کدامند؟ عموما مسائلی که مطرح میشود زلزله و مدیریت پس از بحران زلزله است یا مسئله آلودگی هوا، ترافیک و فرونشست را مطرح میکنند. مسئله تأمین آب مطرح میشود و … همه اینها بهعنوان مسائل شهر تهران مطرح میشود و در قبال آن انتقال پایتخت پیشنهاد میشود».
او در ادامه گفت: «ابتدا باید راستیآزمایی کنیم که آیا این راهبرد انتقال پایتخت، پاسخگوی حل این مسائل خواهد بود یا خیر؟ حتی موافقان هم قائلاند که انتقال پایتخت لزوما این مسائل را حل نمیکند. مثلا در مورد آلودگی گفته میشود که منشأ آلودگی چیست؟ در کیفیت خودرو یا گرمایش منازل و یا صنایع و کارخانهها و استفاده از کیفیت سوخت و مازوت است. وقتی که این موارد وجود دارد و در زمانهایی که آلودگی به حد اعلا میرسد و دامنه آن فقط تهران نیست و حتی شهرهای کوچک و روستاها هم دچار میشوند، آن وقت با انتقال پایتخت این مسئله حل نمیشود. یا در مورد زلزله دو موضوع مطرح میشود. مگر قرار است در چه ابعادی پایتخت انتقال پیدا کند. آیا منظور از انتقال پایتخت جابهجایی چند میلیون جمعیت است؟ برای حل مسئله زلزله باید حداقل نصف بیشتر جمعیت خارج شود. آیا در این ابعاد این جابهجایی جمعیتی امکان دارد؟ چنین چیزی اصلا امکان دارد و گفته میشود که صرفا انتقال پایتخت سیاسی صورت بگیرد و بخش اقتصادی کار خودش را انجام بدهد. یعنی دولت و وزارتخانههایش منتقل شود. در این صورت آیا جابهجایی بخش سیاسی میتواند پاسخگوی حل مسئله زلزله بشود؟ چرا که در نهایت یک میلیون نفر منتقل میشود. برای همین صورتمسئله خیلی عوض نمیشود».
این اقتصاددان ادامه داد: «موضوع دومی که باید به آن بپردازیم این است که آیا راهبردهای بهتری وجود ندارد؟ وقتی بررسی میکنیم میبینیم که راههای بهتری هم وجود دارد. نکته نهایی که اگر تنها راهبرد همین باشد؛ آن وقت انتقال پایتخت چه اثرات و پیامدهایی خواهد داشت؟ شاید بعضی مسائل را سهلتر کند ولی مسائل و پیامدهای ناگوار دیگری داشته باشد. وقتی که صحبت از انتقال پایتخت حتی در حد انتقال پایتخت سیاسی میکنیم، باید بگوییم که سبک زندگی یک میلیون نفر را دستکاری میکنیم و تعاملات و روابط اینها را تغییر میدهیم. وقتی که این را تغییر میدهیم باید بدانیم که تغییر سبک زندگی هزینههای سنگینی را تحمیل میکند. تا مدتها برای اینکه روابطشان برقرار بشود، رفتوآمدهای زیادی باید بین تهران و پایتخت جدید برقرار بشود و ترافیک درونشهری را به ترافیک بیرونشهری تبدیل کردیم درحالیکه سالانه بالای 21 هزار نفر در جادهها کشته میدهیم و بنابراین به سمت یک بحران بدتری خواهیم رفت. شاید عدهای در این فرایند ترجیح بدهند که سراغ بازخرید و بازنشستگی و تغییر شغل بروند. این یک گسست دانشی را در فرایند انباشت دانش در دولت منجر میشود. این انباشت دانش را با این کار قطع میکنیم. ممکن است دولت برای حفظ کارکنان نیاز داشته باشد که نظام انگیزشی اینها را تغییر بدهد؛ مثلا حقوقها را بیشتر کند که این افراد بمانند و یک حق دوری از تهران هم به آنها بدهد. همین هم در بلندمدت در کسری بودجه دولت تأثیر میگذارد. ما در چند سال اخیر با یک مسئله مواجه شدیم که قبلا هم قابل پیشبینی بود؛ اینکه تولید کالای غیرقابل مبادلهمان به وضعیت اشباعشدگی و قفلشدگی رسیده و حجم مبادلات بهشدت کاهش یافته است و خرید و فروشی نیست و سازندگان هم دیگر نمیسازند. تعداد پروانههای ساختمانی بهشدت کاهش پیدا کرده است. اینکه ما فرصت دیگری به این رانت جدید در پایتخت جدید بدهیم و بگوییم ساختوسازها را ادامه دهیم باید مسئله بیماری هلندی را در ادامه آن ببینیم. باید دستکم به این پیامدها فکر کرد».
انتقال پایتخت نجات تهران است
سهراب مشهودی، مسئول گروه شهرسازی جامعه مهندسان مشاور ایران، در ادامه نشست به طرح دیدگاههای خود پرداخته و گفت: «در تهران دو هزار میلیارد دقیقه وقت تلف میشود که سه برابر لسآنجلس است و بین دو ساعت تا دو ساعت و 45 دقیقه افراد در ترافیک هستند. 300 روز آلودگی با 700 نفر کشته دارد و بهطور متوسط پنج سال از عمر تهرانیها کم میشود و هفت درصد هم نیروی کار تلف میشود. علت، سنگینی اقتصاد است که 24 درصد شاغلان بخش عمومی در اینجا هستند و 40 درصد صنایع و 39 درصد خدمات در تهران حاضرند و در منطقه شهری تهران 8.5 میلیون نفر بیمه تأمین اجتماعی هستند. از نظر وضعیت اجتماعی، در حالی که تا دو ساعت و 45 دقیقه در ترافیک وقت تلف میشود، مردم فقط 30 دقیقه با خانوادهشان صحبت میکنند. هفت هزار نزاع در صد هزار اتفاق میافتد و 360 هزار نفر زندانی دارد و 97 درصد مردم از وضعیت خود راضی نیستند. 16 گسل دارد و دومین شهر از نظر فرونشست زمین است. یک خطر عمده به علت زلزله برای کشور وجود دارد. بدینترتیب پیشبینیها این است که اگر زلزله مهمی اتفاق بیفتد، به دلیل اینکه حاکمیت هم در اینجاست، احتمال اینکه تمامیت ارضی به خطر بیفتد وجود دارد. برخی میگویند همین یک علت برای جابهجایی مرکز سیاسی از تهران به جای دیگر کافی است. بعد از زلزله به علت تفاوت طبقاتی حتما غارت هم اتفاق میافتد».
او در ادامه گفت: «ما سابقه جابهجایی مرکز پایتخت را داشتهایم. 34 بار مرکزیت سیاسی در ایران تغییر کرده و در قرن اخیر 39 بار در دنیا انجام شده که آخرین آن اندونزی بوده است. کاهش جمعیتی که در تهران انجام شود، با محاسبه 112 هزار نفر کارمند و 450 هزار نفر خانواده آن، بیشتر از یک میلیون نفر جابهجا نخواهد شد. با تغییر مرکزیت سیاسی، جمعیت زیادی جابهجا نمیشود. اتفاقی که بعد از این تغییر رخ میدهد کاهش رشد جمعیت است. مواردی از این دست در دنیا داریم. در کراچی از 9.5 درصد به سه درصد رسید. استانبول از 14.5 درصد به 2.5 درصد، ریودوژانیرو از چهار درصد به نیم درصد و بمبئی از پنج درصد به دو درصد رسید. بنابراین آنچه اتفاق خواهد افتاد این است که رشد جمعیت بعد از جابهجایی مرکزیت سیاسی، کاهش خواهد یافت. تجربه دنیا هم این را نشان میدهد. تقریبا همه کسانی که مخالف جابهجایی پایتخت هستند روی هزینههای آن بحث میکنند. هزینهها تقریبا هیچ عددی نیست. ما سالانه معادل 2.2 میلیون نفر به شهرهایمان افزوده میشود. از اتفاقات دیگری که بعد از جابهجایی پایتخت رخ میدهد، این است که 30 درصد آمدوشد شهری کسر میشود؛ زیرا 30 درصد آمدوشدها برای مراجعه به ادارات مرکز سیاسی هستند و همینطور 40 درصد مسافرت شهرستانیها به تهران کاهش مییابد».
این کارشناس همچنین توضیح داد: «اما پایتخت به کجا میتواند برود؟ انواع مختلفی در دنیا وجود دارد. در مواردی بسیار دور از پایتخت اول ساختند و در مواردی خیلی دور. پایتخت آینده ایران طبق برخی بررسیها، خراسان خواهد بود. این جابهجایی از جهات مختلف بهویژه از نظر امنیت ملی بسیار مورد توجه قرار گرفته است؛ چراکه حدود هزار کیلومتر از خطر غرب و جنوب دورتر میشود. ما شانسهایی هم برای این کار داریم. ما 18 شهر جدید داریم که چهار میلیون ظرفیت دارد که یکمیلیونو 200 هزار نفر آن پر شده و 26 شهر جدید هم برای ساخت برنامه ریزش شده است که میتواند کمک کند. اخیرا هم شهر جدید مکران برنامهریزی شده که ظاهرا نظر آقای رئیسجمهوری هم مکران بوده است. برخی مطالعات هم نشان داده که به دلیل زمینهای بایر زیاد و مسئله فاصله، جایی بین شاهرود و سمنان میتواند مناسب باشد. اصولا آنچه برای جابهجایی پایتخت دنبالش هستیم، نجات مرکزیت سیاسی نیست، بلکه نجات تهران است. تهران بهشدت آلوده میشود و تحت فشار است و این باعث شده سنگینتر و سنگینتر بشود و الان این جابهجایی فقط قطع خونریزی کرد و بعد برای جراحی باید فکر دیگری کرد».
4 سناریوی پیشروی تهران
فرزانه ساسانپور، دانشیار جغرافیا و برنامهریزی شهری دانشگاه خواررمی هم در این نشست گفت: «با مطالعاتی که ما انجام دادهایم سناریوهای مختلف برای 20 سال آینده تهران بعد از انتقال پایتخت را بررسی کردیم که چه اتفاقی رخ میدهد. در مطالعاتی که ما انجام دادیم به حدود 10 مسئله اساسی در تهران رسیدیم؛ ازجمله محدودیت منابع آب، مهاجرت به تهران، آلایندهها، افزایش جمعیت و تمرکز نخبهها در تهران، بیکاری و تمرکز نخبهها و تراکم جمعیت و مصرفگرایی. اگر بخواهیم انتقال پایتخت را انجام بدهیم باید به این روندها و کلانروندها توجه کنیم. بعد از آن به روش مطالعه رسیدیم که چهار سناریو را در اختیار ما قرار داد؛ سناریوی فروپاشی، دگرگونی، تعادل جدید و ادامه وضع موجود. سناریوی اول ما تحت عنوان سازش مطرح است و به اینجا رسیدیم که اگر تهران با همان سناریوی سازش جلو برود، مانند دونده پیری میشود که نفسش را از دست داده و از بخت بد هم آلودگیها به آن اضافه شده است. رشد اقتصادی سالانه کشور در سناریوی سازش بالاتر از صفر است اما به یک نمیرسد. سناریوی بعدی ما سناریوی بهبود و جهش است؛ یعنی مصرفگرایی زیاد در تهران ایجاد شده است. در سناریوی جهش که بهبود است، میزان هوای پاک به بالای 30 روز میرسد و رشد اقتصادی به بالای پنج درصد میرسد. در حالت ایدئال هوای پاک به 60 روز میرسد و جاپای اکولوژیک 2.5 هکتار و رشد اقتصادی بالای هشت درصد خواهد شد. اما سناریوی فروپاشی یعنی وضعیتمان از وضع فعلی هم بدتر خواهد شد؛ روز هوای پاک صفر میشود. جاپای اکولوژیک افزایش مییابد و حدود ۶.۲ میشود و رشد اقتصادی هم صفر و پایینتر خواهد بود. بنابراین چهار سناریوی پیشرو سازش، ریزش، جهش و رهش است».
source