در نقد سریال پنگوئن به بررسی، تحلیل و واکاوی هر قسمت از این سریال سرویس استریم مکس و کمپانی دی سی و فرانچایز «مت ریوز» خواهیم پرداخت.
پنگوئن، مینیسریالی جنایی و درام آمریکایی است که توسط «لورن لفرانک» برای شبکه HBO خلق و بر اساس شخصیت مشهور دیسی کمیک ساخته شده است. این سریال بهعنوان یک اسپینآف از فیلم بتمن (2022) شناخته میشود و به بررسی صعود «اوزوالد کابلپات»، معروف به پنگوئن، در دنیای زیرزمینی جنایی گاتهام میپردازد.
با بازی «کالین فارل» در نقش اصلی، این مجموعه بهطور قابل توجهی بر عمق شخصیت «پنگوئن» و تحولات او در این دنیای تاریک تأکید دارد. سریال پنگوئن با رویکردی عمیق به شخصیتپردازی و بررسی ابعاد مختلف قدرت و فساد، به دنبال آن است تا نشان دهد چگونه یک شخصیت به ظاهر خردهپای جنایی میتواند به یکی از بازیگران اصلی دنیای جنایی تبدیل شود.
10 شخصیت شرور که می توانند در سریال پنگوئن حضور داشته باشند
ادامه مطلب در ادامه
بیشتر بخوانید:
برای اطلاع از آخرین اخبار سینمای جهان، میتوانید به بخش اخبار سینما و تلویزیون و برای دانلود فیلمها و سریالهای روز دنیا به کانال تلگرامی فیگار مراجعه کنید.
نقد سریال پنگوئن
با استفاده از لیست زیر میتوانید به بخش مورد نظر خود مراجعه کنید:
لیست نقد سریال پنگوئن به صورت هفتگی و با انتشار هر قسمت، آپدیت خواهد شد
«لورن لفرانک» بهعنوان تهیهکننده و تیم خلاق برجستهای که شامل «مت ریوز»، کارگردان فیلم «بتمن»، میشود، در شکلگیری این داستان نقش بسزایی داشتند. در نقد سریال The Penguin ، به تحلیل شخصیت «پنگوئن» در این سریال و تأثیرات داستان او بر دنیای گاتهام و نحوه روایت داستان میپردازیم.
آیا پنگوئن میتواند بهعنوان یک اثر مستقل، اعتبار و جذابیت دنیای سینمایی بتمن را ارتقا دهد؟ بیتردید، این پرسشها و بسیاری دیگر در طول این نقد و بررسی سریال پنگوئن پاسخ داده خواهند شد.
سریال پنگوئن چگونه می تواند دنیای مت ریوز را به یک فرانچایز موفق تبدیل کند؟
نقد قسمت اول سریال پنگوئن
سریال پنگوئن پس از وقایع ویرانکنندهای که در پایان فیلم بتمن با سیلابهای ناشی از اقدامات «ریدلر» و پیروانش بر گاتهام حاکم شد، آغاز میشود. داستان در عرض چند هفته پس از این حوادث در میان ویرانهها ادامه مییابد.
در همان ابتدای سریال، خبرها از خلأ قدرت در صحنه جنایی سازمانیافته گاتهام سخن میگویند. تمام این خبرها در میان یک لانگشات از شخصیت «پنگوئن»، فرصتی را برای مخاطب به وجود میآورد تا پی ببرد این لحظات حساس برای «اوزوالد» بسیار مهم هستند تا به آنچه که بهنظرش حق اوست، دست یابد.
اکنون که صحنه آماده شده است، مخاطبان میگویند که زمان آن فرارسیده که «پنگوئن» دیسی واقعی و «پنگوئن» سریال را به تداوم با حوادث بتمن درگیر کنیم؛ اما قسمت اول بیشتر در دراماهای شخصیتهای مختلف پیش میرود. سریال از همان ابتدا سعی دارد تا ما را با یک فضای مافیایی مانند سریال سوپرانوها درگیر کند و در این امر، به صورت بسیار خفیفی موفق میشود.
این قسمت بهگونهای است که انگار محدودیتهای بودجهای مشخصی بر آن سایه افکنده است. نماهای عریض از گاتهام وقتی با ساختمانها و تابلوهای خیابانی بهوضوح دیجیتالی ترکیب میشوند، تأثیر کمتری نسبت به فیلم بتمن «مت ریوز» دارند. انگار این سریال نمیخواهد شهر را به صورت واضح به ما نشان دهد و همین امر در قسمت ابتدایی به شدت دیده میشد.
علاوه بر این، نمایش شهر گاتهام در نور روز، نسبت به آنچه در فیلم بتمن دیده بودیم نیز کمکی به جذابیت این اثر نمیکند؛ اما آنچه مهم است، استمرار بین فیلم و سریال است که بهخوبی حفظ میشود. خوشبختانه، این استمرار با کارگردانی نوارگونه «کریک زوبل» (که وظیفه ساخت قسمت اول را داشته است) و موسیقی هیجانانگیز «میک جیچینو» تقویت میشود.
این سریال با ایجاد پیوندی قوی بین دو اثر، تا حدودی یک روایت داستانی مجزا را ادامه میدهد و همچنین بهطور مؤثری به بررسی تغییرات در دنیای گاتهام و ظهور «پنگوئن» بهعنوان یک شخصیت کلیدی در این دنیای تاریک میپردازد؛ اما نمیتواند به عنوان یک اسپینآف عمل کند.
همچنین، تلاش فیلمسازان برای معرفی شخصیتها و داستانها کار زیادی میطلبد. «اوزوالد» «ویکتور آگیلار»، «سوفیا» و برخی دیگر از اعضای خانواده فالکون در این قسمت به تصویر کشیده میشوند و به همین دلیل، قسمت اول این سریال ممکن است کمی شلوغ به نظر برسد، اما هرگز خستهکننده نمیشود.
معرفی کامل تمامی شخصیتهایی که در این قسمت بودند، کاری است که فیلمسازان موظف به انجام آن هستند و اگر بخواهند که به تکامل این فرانچایز کمک کنند، باید در قسمتهای آیندهف نگاهی به دیگر شخصیتها هم داشته باشند تا روح این فرانچایز کامل شود.
در فیلم بتمن، «فارل» تنها چند لحظه روی صفحه نمایش حضور داشت؛ اما اکنون که او بهطور جدی در این نقش قرار گرفته است، توانسته بهطور عمیقتری به عمق این شخصیت فرو برود. بازیگری او و «کریستین میلوتی»، یک کلاس بازیگری است و بیننده در قسمت ابتدایی بیشتر از هر چیز دیگری، نقشآفرینی این دو را برای خود به عنوان یک چیز فرا واقعی تصور میکند.
نقد قسمت دوم
ورود به قسمت دوم یک سریال پس از یک افتتاحیه هیجانانگیز، همیشه برای سازندگان آن اثر ترسناک است. آیا میتوانند این روند را ادامه دهند؟ آیا وعدههای جذاب را فراموش خواهند کرد؟ با شروع قسمت دوم سریال پنگوئن که شامل یک فلشبک عجیب به دوران زندانی بودن «سوفیا» است را میبینیم که مخاطب را گیج و مقداری نگران میکند؛ اما آنچه پس از این مقدمه میآید، یک سکانس مستحکم است که شاید نتوانسته شتاب دیوانهوار قسمت قبلی را حفظ کند، اما همچنان راههایی برای حرکت هیجانانگیز به سوی پایان فاجعهبار «آزوالد» برای هر دو خانواده فالکون و مارونی پیدا میکند.
دلیل این کندی پیش رفتن این قسمت عمدتاً مربوط به ریتم داستان است. در قسمت Inside Man دو صحنه واقعاً هیجانانگیز وجود دارد که نسبت به قسمت افتتاحیه کمتر است. هر یک از صحنهها بهطور ضروری اطلاعات جدیدی درباره «سوفیا فالکون» یا روابط «پنگوئن» با اطرافیانش را ارائه میدهند؛ اما ترتیب و نحوه اجرای آنها، هیجان و وزن قسمت اول را ندارند.
این سریال در تنها دو قسمت ابتدایی خود بارها نشان داده که «آروالد» چگونه میتواند از هر موقعیتی فرار کند. امیدوارم این ترفند به حد اشباع نرسد؛ زیرا تماشای او در این وضعیتهای دشوار، بسیار لوس میشود.
«کالین فارل» و «کریستین میلیوتی» در این قسمت هم خوش درخشیدند. تماشای خشم در چشمان بزرگ و پر احساس «میلیوتی» در طول این قسمت، ترسناک و هیجانانگیز است.
در قسمت Inside Man، شخصیت «ویکتور» زمان زیادی به خود اختصاص نمیدهد و بیشتر به تیزرهایی برای آنچه در آینده خواهد آمد پرداخته میشود. در طول این قسمت، نگاهی به نگرانی «ویکتور» برای خانواده و دوستانش که همانند او از حمله «ریدلر» آسیب دیدهاند، میاندازیم؛ اما هیچکس واقعاً از او جزئیات نمیپرسد.
قسمت دومبار سنگینی از نظر داستانی بر دوش دارد و این همیشه هیجانانگیز نیست. آنچه این قسمت بهخوبی انجام میدهد، عمیقتر کردن ارتباطات بین شخصیتهای اصلی و در عین حال وعده شکستن این روابط در آینده است.
نقد قسمت سوم
در قسمت سوم سریال The Penguin شباهتهای فراوانی را با سریال Game of Thrones میبینیم که پیش از این، بیشتر با سریال سوپرانوها مقایسه میشد. این قسمت که از گفتوگوهای سنگین و طولانی بهره میبرد، بهطور خاص بر روابط میان شخصیتهای «ویکتور»، «سوفیا» و «ازوالد» تمرکز دارد و نشان میدهد که کدام از آنها چه میخواهند و چگونه نیازهایشان با یکدیگر متفاوت است.
قسمت سوم به عمیقترین بررسی ذهنی شخصیت «ویکتور» میپردازد و او را به عنوان یکی از جذابترین کاراکترهای سریال مطرح میکند. در این اپیزود، فلشبکهای طولانیای به گذشته «ویکتور» و خانوادهاش اضافه شده که نقش مهمی در شکلگیری شخصیت او ایفا میکند.
این فلشبکها که معمولاً در برخی از آثار امروزی هالیوود باعث اشکال در ارتباط زمانی داستان میشوند، در اینجا با دقت و ظرافت بهکار رفتهاند و به روایت حال حاضر ویکتور معنای تازهای میبخشند. داستان غمانگیز خانواده «آگویلار» که در این قسمت فاش میشود، بسیار مشخص بود؛ اما نویسنده بهخوبی این تراژدی را با شرایط کنونی «ویکتور» ترکیب کرد و او را به نقطهای احساسی رساند.
علاوه بر «ویکتور»، تعاملات او با «گریسیلا»، معشوقهاش که نمایانگر وسوسه بازگشت به زندگی صادقانه است و «آز» که نقشی بهعنوان استاد و رقیب در زندگی او دارد، بخش مهمی از این قسمت را تشکیل میدهد. تضاد میان گرایشهای این دو شخصیت بهخوبی نشان داده میشود و فشارهای آنها بر ویکتور به اوج خود میرسد.
صحنههای گفتوگو میان «ویکتور» و «آز» که بر سر مسائل خانوادگی و مفهوم موفقیت صادقانه بحث میکنند، از نکات برجسته این قسمت است.
در نهایت، واکنش احساسی «آز» به تصمیم «ویکتور» برای ترک او، نمایشی از عمق ارتباط این دو شخصیت را نشان میدهد. همچنین، گذشتهای که میان «آز» و «سوفیا» وجود دارد و به خیانتی از سوی «آز» اشاره میکند، لایهای دیگر به روابط پیچیده این شخصیتها اضافه میکند.
قسمت سوم با تمرکز کامل بر کاوش در ذهن «ویکتور»، «سوفیا» و «آز»، هیجان را برای قسمت بعدی نگه میدارد و همین باعث میشود که این قسمت بهتر جلوه کند.
این اپیزود با فیلمنامهای خوب و ریتمی بسیار مناسب، پیشزمینهای که در دو قسمت پیش برای «ویکتور» انتظارش را میکشیدیم، ارائه میدهد.
نقد قسمت چهارم
قسمت چهارم سریال پنگوئن تماماً بر پایه اتفاقاتی رخ داد که «سوفیا» در تیمارستان آرکهام با آن مواجه بود. سریال پنگوئن در حالی که به وضوح با فضای تاریک و واقعگرایانه فیلم بتمن (2022) ارتباط دارد، با حذف شخصیت اصلی، یعنی «بروس وین»، داستانی حتی واقعگرایانهتر را ارائه میدهد.
در فیلم بتمن شخصیتهای فوقالعاده و غیرواقعی زیادی وجود داشتند؛ اما در قسمت چهارم سریال، با سفر به گذشته «سوفیا» در تیمارستان آرکهام، جنبههای روانشناختانه بیشتری را میبینیم که از واقغیت به دور نیستند.
در این قسمت، داستان حضور «سوفیا فالکون» در بیمارستان دولتی آرکهام به تصویر کشیده میشود که به شدت تحت تأثیر خیانتهایی است که از نزدیکترین افرادش تجربه کرده است.
این قسمت به وضوح نشان میدهد که خانواده فالکون چه اندازه نسبت به او بیرحم بودند که این موضوع زمینهساز یک پایان رضایتبخش نیز میشود. بازیگری «کریستین میلیوتی» در قامت «سوفیا»، بسیار فوقالعاده است و از همین حالا باید او را برنده جایزه امی سال آینده بدانیم.
نکته منفی که در این قسمت وجود دارد، عدم نشان دادن قسمتهای اصلی است. تنظیم ریتم یک سریال کار دشواری محسوب میشود و اگر این اثر شامل 8 یا 10 قسمت باشد، باید از نشان دادن اینگونه فلشبکها در داستان، خودداری شود؛ اما «کریستن میلیوتی» به قدری عالی بازی میکند که ریتم کند این اپیزود به طور کامل فراموش میشود.
در هفته گذشته، شخصیت «ویکتور» فرصتی برای درخشش پیدا کرد و قسمت بهخوبی فلشبکهایی را در کنار هم قرار داد تا گذشتهاش را به تصویر بکشد و زندگیاش قبل از حمله «ریدلر» را با آنچه در حال حاضر اتفاق میافتد، مرتبط کند.
هرچند انتقال احساسات و عواطف در سریال بهخوبی اجرا میشوند؛ اما دو قسمت فلشبک متوالی در زمانی که قسمت سوم داستانهای زیادی در زمان حال را به جا گذاشته، کمی ناگهانی به نظر میرسد. بهطور کلی، قسمت 4 خوب ساخته شده، اما اگر آن را بخواهیم در قامت یک مینیسریال دریابیم، شکست میخورد.
بیشتر بخوانید:
نظر شما دربارهی مطلب نقد سریال پنگوئن چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.
source