مریم لطفی: چهار سال از آغاز رسیدگی به پرونده کیوان-الف گذشته است. او دانش‌آموخته دانشگاه تهران در رشته باستان‌شناسی است و در این سال‌ها به اتهام تجاوز به چندین زن در زندان به سر می‌برد. ماجرای کیوان از اواسط سال 1399 و با به‎ راه افتادن موج گسترده‌ افشاگری‌های آزارهای جنسی شروع شد. همان موقع حداقل پنج نفر از قربانیان او با عنوان اتهامی تجاوز به عنف از او شکایت کردند. رسیدگی به پرونده او در دو بخش به جریان افتاد. اعلام شد که عنوان اتهامی «افساد فی‌الارض» در دادگاه انقلاب رسیدگی خواهد شد و رسیدگی به اتهام زنای به عنف که همان شکایت قربانیان او است، در دادگاه کیفری یک بررسی می‌شود.

سال 1402 قوه قضائیه اعلام کرد او از اتهام افساد فی‌الارض تبرئه شده و پرونده او درباره اتهام تجاوز به عنف به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شده است. شیما قوشه، وکیل شاکیان کیوان، درباره روند رسیدگی به این پرونده و علت طولانی‌شدن آن به «شرق» می‌گوید: «مرجع صلاحیت برای رسیدگی به این عنوان اتهامی دادگاه کیفری یک بود، اما پرونده هیچ‌وقت به آنجا نرفته بود. اصل پرونده در دیوان بود. همچنین «سی‌دی‌»هایی که حاوی عکس و فیلم‌هایی بود که او از قربانیانش گرفته بود، در ضمیمه پرونده اصلی بود و کپی یا نسخه دیگری از آنها به دادگاه کیفری یک نرسیده بود. خلاصه اینکه در چند ماه اخیر پرونده و سی‌دی‌ها به دادگاه کیفری یک برگشته اما اعلام شد که سی‌دی‌ها قفل دارد و قابل مشاهده نبوده است. گفتم این سی‌دی‌ها از طرف پلیس امنیت به‌عنوان ضابط پرونده از موبایل و لپ‌تاپ ایشان تهیه شده و در جلسه رسیدگی دادگاه انقلاب شعبه ۲۸ هم مشاهده شده است. اینکه الان عنوان می‌کنید قفل است، عجیب است».

جلسه‌ای که به‌تازگی برگزار شده، جلسه مواجهه حضوری بوده است. این وکیل می‌گوید: «متهم برای اولین بار در این جلسه تفهیم اتهام شد، اما او کلا همه چیز را انکار کرد. پیش‌از‌این درباره برخی شکات می‌گفت که سطحی از ارتباط را با آنها داشته ولی با رضایت خود آنها بوده است. اما در این جلسه کلا منکر هر نوع رابطه با آنها شد و گفت من حتی به آنها دست هم نزده‌ام. یک نفر از شکات را هم از ابتدا گفته بود که اصلا نمی‌شناسد و هنوز هم روی حرفش بود. یک لایحه تکمیلی نوشتم و توضیح دادم که چنین ادعایی نمی‌تواند درست باشد».

او درباره وثیقه تعیین‌شده برای کیوان می‌گوید: «طبق قانون مدت‌زمان بازداشت موقت برای جرائمی که می‌تواند مجازات اعدام به همراه داشته باشد، حداکثر دو سال است. زمانی که پرونده ایشان به‌عنوان شعبه هم‌عرض به شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب برگشت، در آنجا قرار بازداشت او به 300 میلیارد وثیقه تبدیل شد. در واقع به دلیل عجز در تودیع وثیقه همچنان در بازداشت باقی مانده بود. این بار در دادگاه کیفری یک به مبلغ وثیقه اعتراض کردند و مبلغ 300 میلیارد به 30 میلیارد تغییر کرد. اما باز هم توان پرداخت نداشتند و همچنان در بازداشت است. البته به این هم باز اعتراض کردند و باید به این اعتراض رسیدگی شود».

چون سی‌دی‌ها باز نشده بود، آخرین دفاع گرفته نشده و به گفته وکیل شاکیان دست‌کم یک جلسه دیگر برای آخرین دفاع احضار خواهد شد. بعد پرونده می‌رود برای رسیدگی. در دادگاه کیفری یک هنوز رسیدگی انجام نشده است.

به گفته قوشه چون مستندات یک نسخه بود و دو مرجع به این پرونده رسیدگی می‌کرده، این روند طولانی شده است: «اظهارات این فرد خیلی ضدونقیض است، اما باید در نظر داشته باشیم که در این جرائم، مشکل قضائی نیست و تقنینی است. درواقع قانون‌گذار مجازات مشخصی را پیش‌بینی کرده، برای راه‌های اثبات ادعا هم مواردی را پیش‌بینی کرده اما در نهایت بحث علم قاضی مطرح است. قاضی می‌تواند با ادله و قرائن به علم برسد و حکم دهد. وقتی بحث اعدام در میان است، طبیعی است که احتیاط بیشتری صرف شود. بحث اعدام داستان را سخت می‌کند و این نگرانی حتی در میان شاکیان پرونده هم وجود دارد».

روایت شاکیان پرونده

طولانی‌شدن روند رسیدگی به این پرونده شاکیان را خسته کرده است. یکی از شاکیان به «شرق» می‌گوید: «روند دادرسی پرونده خیلی پیچیده‌تر از آنی بود که من خودم فکرش را می‌کردم. علتش هم رسیدگی سه‌ساله پرونده در دادگاه انقلاب برای رسیدگی به اتهام افساد فی‌الارض بود. در این مدت پنج، شش بار ما احضار شدیم اما هیچ چیزی از ما نمی‌پرسیدند و فقط می‌گفتند اظهارات‌تان را بنویسید. هرکدام از ما از شهری می‌رفتیم، هر بار کلی هزینه رفت‌وآمدمان می‌شد. آن‌قدر هر بار تحت فشار بودیم که حتی یک بار داشتم از ادامه دادرسی پشیمان می‌‎شدم».

او از سال گذشته که دادگاه کیفری آنها را احضار کرده بود، یاد می‌کند: «رفتارشان جوری بود که انگار از ابتدا باید شکایت می‌‎کردیم. هیچ چیزی از پرونده نمی‌دانستند. حتی برخوردشان از پلیس امنیت که روز اول رفته بودیم، خیلی بدتر بود. به‌وضوح می‌پرسند چرا رفتید خانه یک مرد غریبه؟ خلاصه سال پیش اظهارات‌مان را ارائه دادیم، تمام این مدت در بی‌خبری کامل بودیم تا اینکه دو هفته پیش برایمان ابلاغیه آمد که برای مواجهه حضوری به دادگاه برویم. به قدری این پرونده طولانی شده بود که برخی از شاکیان دیگر در ایران نیستند، از چهار نفری که در ایران هستند‌ هم فقط دو نفر از ما در دادگاه حاضر شدیم».

او از حال‌وهوای شخصی خودش می‌گوید: «حال و روز من در این مدت خیلی بد بود. در این چهار سال اتفاق‌های زیادی در زندگی‌ام افتاد. بار آخر دلم نمی‌خواست به دادگاه بروم و واقعا امیدی به رسیدگی نداشتم، اما رفتم و فشار زیادی متحمل شدم. از قبل می‌دانستم که با این آدم مواجهه حضوری داریم اما وضعیت روحی و روانی‌ام خیلی به هم ریخته بود. کمردرد عصبی شدیدی گرفته بودم. در کشمکش این بودم که اصلا بروم یا نه. تهش تصمیم گرفتم بروم. ۱۲ شب راه افتادم به سمت تهران، شب نخوابیده بودم، چهار، پنج ساعت رانندگی کرده بودم، درد داشتم، عصبی بودم و به زور آرام‌بخش توانستم روی پا بایستم. جو دادگاه خیلی متشنج بود و مواجهه حضوری هم تجربه  خیلی بدی بود».

پشیمان نبود!

او ادامه می‌دهد: «چهار سال این آدم را توی لباس زندان دیده بودم. هر بار با لبخند تمسخرآمیز یا حقیرآمیز نگاه‌مان می‌کرد، بدون سرافکندگی یا پشیمانی. البته من هم انتظار نداشتم جلوی قاضی همه چیز را گردن بگیرد. با وجود اینکه این بار به او گفته بودند که اگر اعتراف کند و دروغ نگوید، تخفیفی شامل حالش می‌شود. اما می‌دانیم که چنین چیزی ممکن نیست و اگر به جرمش اعتراف کند، به منزله این است که بگوید من را اعدام کنید! تا جایی که من می‌دانم‌ هم در قانون جایی برای پشیمانی از چنین جرائمی پیش‌بینی نشده است. این فشار مضاعفی است که روی ما هم به‌عنوان شاکی هست. از اول دغدغه اعدام او را داشتیم، چون اعدام او چیزی را برای ما جبران نمی‌کند و ممکن است که باری هم به ما 

تحمیل کند. بنابراین من انتظار نداشتم همه چیز را گردن بگیرد. طبیعتا او هم می‌خواست از خودش محافظت کند. اما در آن لحظاتی که ما با هم روبه‌رو شدیم و قاضی هم نبود، هیچ رفتاری نشان نداد که حتی دل‌مان به حال او بسوزد. سال 96 این اتفاق برای من افتاد و عمر من رفت و هزار اتفاق دیگر در زندگی‌ام افتاده که همه تحت تأثیر این موضوع بوده است، اما من هیچ چیزی مبنی بر پشیمانی در این

 آدم ندیدم».

او از سردرگمی این روزهایش می‌گوید: «وقتی منکر این اتفاق می‌شود، واقعا نمی‌فهمم در ذهن خودش مطمئن است که این کارها را نکرده یا صرفا دارد دروغ می‌گوید. دلم می‌خواست یک بار بدون اینکه از اعدام بترسد، بتوانم با او حرف بزنم و بپرسم تو فهمیدی که چه کار کرده‌ای یا نه؟ به این معنی که اگر دوباره آزادی‌ات را به دست بیاوری، با آدم‌های دیگر هم این کار را می‌کنی یا نه؟ چیزی که من می‌دیدم، دست‌و‌پا‌زدنش بود، عصبی شده بود و به دیگران تهمت می‌زد تا از خودش دفاع کند».

این زن می‌گوید که کیوان به هر‌کدام از شاکیان به نحوی آسیب زده است: «در این سال‌ها تمام تصمیمات اساسی زندگی ما تحت‌الشعاع این اتفاق قرار گرفت. همیشه یک‌سری اضطراب و ناراحتی روحی و حتی گاهی جسمی همراه‌ ما‌ بود و هست. دلم می‌خواست این اشتباه را می‌پذیرفت و درصدد عذرخواهی برمی‌آمد و به عملی محکوم می‌شد که هم برای خودش تنبیه باشد و هم برای آدم‌های دیگر نفعی داشته باشد. من که قانون‌گذار نیستم اما فکر می‌کنم در این شرایط است که می‌توانم آرام شوم. از این نظر امیدی ندارم اما به قدری در فشار هستم که الان فقط می‌خواهم اثبات کنم شکایتم واقعی است و راست می‌گویم. چون مدرکی که دادگاه بگوید با استناد به این می‌توانیم مطمئن باشیم که این مرد به تو تجاوز کرده، وجود ندارد. صرفا جزئیات خانه این آدم یادم است و در کنار اظهارات دیگر افراد شاید قاضی به این علم برسد که حرف من درست است. در واقع پنج روایت را به‌عنوان تکه‌های یک پازل مشترک در نظر بگیرد».

با تمام این اوصاف، او نگران مجازات اعدام برای کیوان است: «چون مجازات اعدام برگشت‌ناپذیر است، قاضی احتیاج به شواهد محکمی دارد. ما همچنان سردرگم هستیم اما خوشحالم که بالاخره بعد از چهار سال رسیدگی صورت گرفت، چون فکر می‌کردم چه کار بیهوده‌ای کردم که این پرونده را پیگیری کردم. اما به هر حال هزار‌و یک مشکل دیگر همچنان وجود دارد و هر بار توی دادگاه باید اقرار کنیم که اشتباه کردیم به خانه این فرد رفتیم! اینها فشار خیلی زیادی به من وارد می‌کند. هر بار که به دادگاه می‌روم، احساس می‌کنم چند سال از عمرم کم می‌شود. با‌این‌همه تنها امیدم این است که این آدم به چیزی به جز اعدام محکوم شود. فکر می‌کنم اگر حکمی بگیرد که به این راحتی از زندان بیرون نیاید، بهترین اتفاقی است که می‌تواند بیفتد».

چرا شکایت کردم؟

یکی دیگر از شاکیان پرونده کیوان-الف به «شرق» می‌گوید: «کیوان چهار سال است که در زندان است و در این چهار سال سیستم قضائی توانسته رشته تجاوزهایی را که او بیش از یک دهه انجام می‌داده، متوقف کند. من دو دلیل برای شکایت از این آدم داشتم. یکی دلیل شخصی بود، به دلیل ظلمی که بر من شده بود و می‌خواستم دادخواهی کنم. دلیل دیگر این بوده که تجاوزهای سریالی این فرد متوقف شود».

او می‌گوید که به عدالت ترمیمی معتقد است: «فکر می‌کنم اگر در پروسه تشکیل دادگاه‌ها مددکاری همراه ما بود، موجب می‌شد آسیب کمتری به ما برسد. بحث تجاوز و ترومایی که برای ما ایجاد شد به کنار، خود این دادگاه‌ها هم برای ما بسیار جان‌فرسا بود و حتی ما را با افکار خودکشی مواجه کرد. این آدم به روح و جسم من خسارت وارد کرده است و یکی از مصادیق جبران خسارت برای من این است که این فرد در حضور وکیل و خانواده‌اش از ما عذرخواهی کند».

او به تناقضات اظهارات کیوان-الف هم اشاره می‌کند: «اول اینکه گفت یکی از ما پنج شاکی را نمی‌شناسد. اما پلیس امنیت در نقطه‌زنی‌ها اعلام کرد که یکی از ما پنج نفری که او گفته بود نمی‌شناسد، در مرداد 97 و طبق گفته همین فرد شاکی در خانه او بوده است. علاوه‌ بر این او فهرستی 200نفره از زنان بین سال‌های 97 تا 99 جمع‌آوری کرده بود و اسم این فرد در فهرست «الف» هم بود. حتی رسید اسنپ آن زن هم بود و تمام اینها در پرونده درج است. با‌این‌همه «الف» می‌گفت که او را نمی‌شناسد».

به گفته او این تناقضات یا قلب واقعیت می‌تواند به‌خوبی آشکار کند که این فرد دروغ می‌گوید: «تمام اینها، فهرستی که از زنان جمع‌آوری کرده، فیلم‌هایی که از سیستمش استخراج شده، ماده بیهوشی که در خانه‌اش پیدا شده و… می‌تواند به اثبات ادعای هر‌کدام از ما کمک کند. شاید ما نتوانیم هر‌کدام به‌تنهایی اظهارات‌مان را ثابت کنیم اما در کنار همدیگر و با مدارکی که ارائه کردیم، می‌توانیم ادعای همدیگر را تکمیل کنیم».

source

توسط argbod.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *