شفقنا رسانه- مریم سلیمی نوشت: «جهان امروز با شتاب فزاینده ای به سوی هوشمندتر، شخصی سازی شده تر و تعاملی تر شدن حرکت می کند. این وضعیت، بیش از هر زمان دیگری ما را ملزم می کند که نسبت به رفتارهای دیجیتال خود هوشیار باشیم و نقشی آگاهانه تر ایفا کنیم. زیرا هر انتخاب ما، هر کلیک، هر جست‌وجو و حتی مکث کوتاه ما تنها یک رفتار ساده نیست؛ بلکه آجری است که معماری جهان شخصی ما در فضای دیجیتال را شکل می دهد.»

 

به گزارش شفقنا رسانه، مریم سلیمی، مدرس سوادهای نوین در یادداشتی با عنوان «ما معماران جهان دیجیتال خود هستیم؟/ تأملی بر رفتارهای دیجیتال، سازه‌های نامرئی، خودآگاهی و نیروهای اثرگذار» نوشت:

 

جهان امروز با شتاب فزاینده ای به سوی هوشمندتر، شخصی سازی شده تر و تعاملی تر شدن حرکت می کند. این وضعیت، بیش از هر زمان دیگری ما را ملزم می کند که نسبت به رفتارهای دیجیتال خود هوشیار باشیم و نقشی آگاهانه تر ایفا کنیم.

زیرا هر انتخاب ما، هر کلیک، هر جست‌وجو و حتی مکث کوتاه ما تنها یک رفتار ساده نیست؛ بلکه آجری است که معماری جهان شخصی ما در فضای دیجیتال را شکل می دهد.

 

ما دیگر کاربر نیستیم، «کنشگر معمار» هستیم

در عصرِی زندگی می کنیم که لباس واژگانی چون «مخاطب»، «کاربر» یا حتی «کنشگر» برای توصیف نقش ما تنگ شده است، چراکه ما دیگر «کاربر» نیستیم، بلکه «کنشگر معمار» هستیم. با این حال تلاش می شود با همین واژه ها، نقش موثر و جدی ما در شکل دهی به جهان و به ویژه جهان شخصی مان، کوچک و کم اهمیت جلوه داده شود.

 

سازه‌هایی که دیده نمی‌شوند، اما ما را احاطه می‌کنند

ما اغلب گمان می کنیم صرفاً در حال مصرف محتوا هستیم و گاه آن را نشر و بازنشر می کنیم، اما در واقع، بی وقفه در حال ساختن سازه‌هایی نامرئی از خویش هستیم. دژهای دیجیتالی از ما که آرام و بی‌صدا اطرافمان قد می‌کشند. رسانه‌های اجتماعی، موتورهای جست‌وجو، پلتفرم‌ها و اپ‌های هوش مصنوعی، هر روز هوشمندتر می‌شوند و با نگاه شخصی سازی، تلاش می کنند تا حتی به ظاهر همنوا با مطلوبها و دل پسندهای ما باشند. جهان دیجیتال در حال رصد دقیق و جدی کنش ها و واکنش های ماست؛ نه تنها آنچه را که انتخاب می کنیم، بلکه حتی شیوه انتخابمان را نیز. در بی نشان ترین حالتها و حضورها نیز همچنان رصد می شویم و هر میزان این حضور پرداده تر باشد، این رصد جدی تر و عمیق‌تر خواهد بود.

 

رد ما همه‌جا هست

رد ما برای هرگونه ارزیابی و تحلیلی، در همه جا هست: از توجه به صفحات اکسپلور گرفته تا کلمات جست‌وجو شده، از دیالوگها و چتها و تولید محتواها با هوش مصنوعی تا واکنشهای ما در قالب لایک، کامنت، اشتراک گذاری، منشن و حتی توقف چند ثانیه ای و… .

همه این رفتارها، نشانه هایی از ما دارند از علایق، سلایق، نیازها، دغدغه ها، ترسها و آرزوها و… ما. هر کدام به مثابه داده ای قابل ثبت، تحلیل و ارزشگذاری و سنجش هستند.

در حالی که برای ما، هر رفتار ممکن است صرفاً یک عادت یا واکنشی گذرا به نظر برسد، هم نشینی این داده ها در یک نگاه کلان، پازلی از ما برای تحلیل ها و ارزیابی ها خلق می کند.

 

جهان دیجیتال بازتاب انتخابی ماست

مجموعه‌ رفتارهای دیجیتال، جهانی با جغرافیایی مجازی پیرامون ما می سازد. هر سو که نگاه کنیم آنچه را می بینیم که بر پایه شناختی است که از ما شکل گرفته و با بن مایه هایی از خواسته ها و علایقمان آمیخته است؛ حتی اگر این سازوکار در ظاهر پنهان باشد.

اگر به‌ اخبار علاقه‌مند باشیم، پیام‌ها، خبرها، نوتیفیکیشن‌ها و تبلیغات نیز با همان زاویه به ما عرضه می‌شوند. در چنین حالتی، جهان دائماً در تلاطم، جنگ، بحران و اضطرار دیده می‌شود؛ نه لزوماً چون جهان فقط همین است، بلکه چون دژ دیجیتالِ غالبِ انتخابیِ ما چنین تصویری را باز تولید می کند.

به این شکل ما به جهان دیجیتال این پیغام را می دهیم که در چه اتمسفری زیست دیجیتال داریم و پیامها بر همین پایه برایمان قابل تبادل و ارتباطات در همین فضا قابل تعامل شوند.

اگر آجرهای سازه‌های دیجیتال اطراف ما از جنس خشم، تعصب، قطبی‌سازی، کلیشه‌سازی و… باشند، جهان دیجیتال دقیقاً با همین منطق برای ما ترجمه می‌شود؛ آن هم به صورت تقویت شده و پررنگ تر.

حتی پیامها، روایتها و سیاستهای بازیگران بزرگ- از سیاستمداران تا غول های فناوری – از همین دژهای انتخابی ما مجوز ورد می گیرند؛ با رنگ، طعم و ظاهری متناسب با ذائقه مان.

اینجاست که جهان دیجیتال، همان «عینک کبود» مولانا را بر چشم ما می‌گذارد؛ عینکی که رنگش را خودمان انتخاب کرده‌ایم تا آنگونه جهان را ببینیم و به ما نمایانده شود.

ما اغلب فیلترها را به الگوریتم‌ها نسبت می‌دهیم، اما سهم رفتاری و شناختی خودمان چه می شود که فیلترهایی را از این منظر شکل داده یا به آنها آدرسهای خاصی می دهیم؟ الگوریتمها در کنار تأثیرات خاص خود در عین حال تقویت کننده لایه هایی هستند که در امتداد خواسته ها، تأییدطلبی ها و جهان‌بینی ما شکل گرفته اند آن هم با هدف تأثیر بیشتر. عمده تلاشهای صاحبان قدرت و غولهای فناوری و…، بر تأثیر و کنترل ذهن است. این تلاش برای تأثیر، هر چه پیش تر می رویم ابعاد پنهان‌تر، دقیق و شناختی تری به خود می گیرد و دریچه های تأثیر را هم عملاً خود ناخواسته به آنها می نمایانیم.

 

بدن و ذهن در حال ورود به معماری داده‌ای اند

سازه‌های نامرئی دیجیتال اطراف ما، محدود به صفحه و پلتفرم نخواهند ماند. با توسعه‌ تراشه‌های مغزی، اینترنتِ بدن، ابزارهای پوشیدنی و تکنیک‌های پیشرفته‌ رسانه‌ای، مرز میان «رفتار دیجیتال» و «واکنش زیستی» هر روز کمرنگ‌تر می‌شود. در این وضعیت، داده فقط از کلیک و جست‌وجو تولید نمی‌شود؛ بلکه از ضربان قلب، الگوهای خواب، سطح توجه، واکنش‌های هیجانی و حتی نوسان‌های خلقی نیز استخراج می‌شود. معماری جهان شخصی ما، آرام‌ آرام از بیرون صفحه به درون بدن امتداد می‌یابد. این یعنی بازگشایی دریچه های داده ای، احساسی، تفکری و… جدید برای رصد و تأثیر بیشتر. در سطح بالاتر هک و دستکاریهای احتمالی.

در چنین فضایی، تلاش برای اثرگذاری بر نگرانی ها، ترسها، میلها و نیازها شدت می گیرد. با تکرار الگوها، روایتها، کلیشه ها و چارچوبهای رسانه ای، مهندسی پیام تا سطح مهندسی حس، داده های ذهنی و… پیش می رود، به گونه ای که احساسات یا حتی باورهایی در ما شکل می گیرند که واقعی به نظر می رسند، بی آنکه از خود بپرسیم: مثلاً این حس واقعا از درون من آمده است یا محصول یک تحریک تدریجی و طراحی شده است؟

هر واکنش ما، هر تولید، نشر یا بازنشر داده ای تازه می سازد، داده ای که مدلها را دقیقتر کرده و همان حس اولیه را با قدرتی بیشتر به ما بازمی گرداند. این چرخه ادامه می یابد، مگر اینکه خودآگاهی دیجیتال وارد میدان شود.

 

خودآگاهی نقطه‌ مداخله‌ ماست

خودآگاهی دیجیتال تلاشی آگاهانه برای مداخله در الگوهای خودکار است. تلاشی برای مکث، پرسش و تشخیص.

پرسیدن اینکه چرا این محتوا یا خبر یا حس برای من برجسته شده است؟ کوشش برای تفکیک میان «احساس شخصی» و «حس القا شده».

باید به خود یادآوری کنیم آنچه را مکرر می بینم، الزاماً «واقعیت کامل» نیست. باید بپذیریم حتی بی تفاوتی هم خود انتخاب است و ما را از معماری این جهان معاف نمی کند.

در جهانی که از شتاب ما تغذیه می کند و همه چیز به سمت مصرف سریع و مینیمال شدن می رود، لازم است «فست فودی» فکر نکنیم، کمی عمیق‌تر و با تأمل بیشتر و مسئولانه تر فکر و رفتار کنیم.

در جهانی که ابزارها به درون بدن ما نفوذ می‌کنند و رسانه‌ها می‌کوشند پیش از اندیشیدن، احساس ما را درگیر کنند، خودآگاهی نقطه‌ مداخله‌ ماست.

 

دژهای جمعی!

آنچه که گفته شد تمام ماجرا نیست، در کنار دژهای شخصی دیجیتالی که هر یک از ما به‌ تدریج و خواسته و ناخواسته، آگاهانه و ناآگاهانه می‌سازیم، قرار گرفتن در جمع افراد هم‌فکر، هم‌سو یا هم‌مسئله، سطح دیگری از معماری را شکل می‌دهد. هم‌نشینی این دژهای شخصی، دژهای بزرگ‌تر و هم‌پوشانی را می‌آفریند که نه‌تنها بر آنچه می‌بینیم، بلکه بر چگونگی دیدن و تفسیر ما از جهان اثر می‌گذارند.

در این دژهای جمعی، رد و تأییدها، نگاه غالب، هنجارهای نانوشته و روایت‌های پررنگ‌شده، در بافتار معماری دیجیتال ما مؤثر می‌شوند. از این منظر، یکی از عوامل اثرگذار بر دژ شخصی هر فرد، همین دژهای جمعی و شبکه‌ای است که در آن قرار می‌گیرد.

تصور کنید در یکی از فضاهای رسانه‌ای یا شبکه‌های اجتماعی، گروهی از افراد هم‌فکر گرد هم آمده‌اند. آنچه در این قلمرو تعاملی شکل می‌گیرد، صرفاً تبادل محتوا نیست؛ بلکه الگویی مشترک از نگاه به جهان، تفسیر رویدادها و معنا دادن به واقعیت است. الگویی که می‌تواند نگاه فردی را تقویت، محدود یا جهت‌دار کند. اما این سطح جمعی، تنها لایه‌ اثرگذار در معماری دژهای شخصی دیجیتال نیست.

در پسِ این برهم‌کنش‌های فردی و جمعی، لایه‌های پنهان‌تری از اثرگذاری فعال‌اند؛ از منطق‌های اقتصادی پلتفرم‌ها و سازوکارهای «اقتصاد توجه» گرفته تا طراحی الگوریتمی، چارچوب‌های مسلط رسانه‌ای و سیاست‌های حکمرانی داده. این نیروها، اغلب بدون آنکه مستقیماً دیده شوند، تعیین می‌کنند چه محتواهایی برجسته شوند، چه روایت‌هایی تکرار و تقویت شوند و کدام صداها، حتی بدون حذف شدن، به حاشیه رانده شوند.

الگوریتم‌ها در این میان، نه صرفاً بازتاب‌دهنده‌ انتخاب‌های فردی‌اند و نه فقط تقویت‌کننده‌ رفتار جمعی؛ بلکه در پی بیشینه‌سازی توجه، تعامل و ماندگاری‌اند. همین منطق، مسیر شکل‌گیری و تثبیت دژهای شخصی و جمعی را به‌صورت نامرئی هدایت می‌کند .

در نتیجه، معماری جهان شخصی دیجیتال ما، در تقاطع انتخاب‌های فردی، برهم‌کنش‌های جمعی و این لایه‌های پنهان اثرگذار شکل می‌گیرد؛ لایه‌هایی که شاید کمتر دیده شوند، اما نقشی اساسی در تجربه‌ زیست دیجیتال ما دارند.

با این توصیفات، ما نیازمند آن سطح از خودآگاهی دیجیتال هستیم که به انتخابهای درستی از آنچه برمی گزینیم برسیم و اینکه در کنار چه کسانی یا حتی در چه میدان نیروهایی در حال زیست دیجیتال قرارگیریم و چگونه این نیروهای کمتر دیده ‌شده، به‌تدریج نگاه ما به جهان را شکل خواهند داد.

 

مولانا، خودآگاهی و عینک کبود!

برخلاف تصور رایج، حضور در رسانه‌های اجتماعی، نرم افزارهای هوش مصنوعی و…  گزینه‌ یا دکمه «حذف کامل» یا «دنده عقب» واقعی ندارد. هیچ رفتاری خنثی نیست. همه چیز ثبت و رصد می شود. همه چیز معنادار شده و کُد می‌گیرد، تحلیل می‌شود و در آینده‌ دیجیتال ما اثر می‌گذارد.

ما فقط مصرف‌کننده‌ جهان دیجیتال نیستیم؛ ما معماران جهان شخصی خود در این فضا هستیم. جهانی که هر روز در آن زندگی می‌کنیم، پیش از آنکه ساخته الگوریتم‌ها باشد، بازتاب انتخاب‌های ماست.

و این همان جایی است که مولانا، قرن‌ها پیش، لبّ پیام خودآگاهی را چنین به ما یادآوری می‌کند:

پیش چشمت داشتی شیشه کبود/ ز آن سبب عالم کبودت می نمود

گر نه کوری این کبودی دان ز خویش/ خویش را بدگو، مگو کس را تو بیش

فراتر از آن شاید بتوان چنین گفت که با هر عینکی که به جهان به ویژه جهان دیجیتال می‌نگریم، در عمل عینکی به دست دیگران می دهیم که با همان عینک نیز به ما بنگرند، ما را ارزیابی کرده و بر ما تأثیر بگذارند.

اگر نقدی بر جهان خودساخته‌مان داریم یا بر جهانی که دیگران برای ما می‌سازند، نخستین قدم، بازنگری در عینک کبودِ خود ماست.

بی آنکه بیش از این بخواهیم در خصوص دیگر نیروها و عوامل موثر سخن بگوییم، لازم است بر این مهم تأکید شود که در همه حال باید بکوشیم هوشیار باشیم و ذهن آگاهی، خودآگاهی و تقویت سوادها و مهارتهایمان را در برابر هر نوع تحولی به ویژه از نوع دیجیتال فراموش نکنیم.

***

خلاصه کلام اینکه، در جهانی که در تلاش برای کنترل ذهن و تأثیر هر چه بیشتر بر افراد با روشها و تکنیکهای متفاوت در مسیر اهداف مختلف است، یا باید معمار آگاه جهان (دیجیتال) خود باشیم یا مصالح خام معماری دیگران. نقطه تفاوت خودآگاهی است.

 

 

source

توسط argbod.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *