به گزارش خبرگزاری آنا، ۵ آذر فقط یک تاریخ در تقویم نیست؛ نقطه آغاز معماری جدید امنیت ملی ایران است. در سال ۱۳۵۸، درست زمانیکه کشور در محاصره سیاسی، تهدیدهای براندازانه و جرقههای جنگ قرار داشت، امام خمینی با فرمان تشکیل بسیج، نیرویی را بنا گذاشت که کارکردش از همان ابتدا نه محدود به نظامیگری بود و نه مقید به ساختارهای رسمی.
بسیج در ۴۵ سال گذشته بهتدریج از یک نیروی داوطلب مردمی به یک شبکه چندلایه تبدیل شده؛ شبکهای که هم در خطوط مقدم جنگ، هم در بحرانهای طبیعی، هم در فتنههای داخلی، هم در جنگهای منطقهای و هم در میدان نبرد روایتها، نقش تعیینکننده داشته است. مرور این چهار دهه نشان میدهد که بسیج نه یک سازمان ثابت، بلکه یک «روح اجتماعی» است که با تغییر صحنه تهدید، شکل خود را عوض کرده و امروز در سال ۱۴۰۴ به بلوغی رسیده که آن را به بازیگری بیبدیل در امنیت ملی ایران تبدیل کرده است.
وقتی انقلاب ۱۳۵۷ پیروز شد، ایران مثل کودکی بود که تازه از دل طوفان بیرون آمده است؛ زخمی، محاصرهشده، بیتجربه در حکمرانی و درگیر دهها توطئه همزمان. در همان روزها، یک حقیقت آرام و بدون سر و صدا خودش را نشان داد: این انقلاب اگر بخواهد بماند، باید روی شانه مردم بایستد. روی شانه همانهایی که برای تغییر آمده بودند، نه روی ساختارهای فرسوده.
۵ آذر ۱۳۵۸، امام خمینی با یک جمله ساده، اما راهبردی، ستون جدیدی برای امنیت ایران ساخت: بسیج.
بسیج نهاد تازهمتولدشدهای بود که از همان روز اول هیچ شباهتی به ارتشهای کلاسیک دنیا نداشت؛ نه ساختار سخت داشت، نه بودجه رسمی، نه سلسلهمراتب دقیق. اما چیزی داشت که هیچ ارتشی در جهان ندارد: روح مردم.
دهه ۶۰ – تبدیل شدن به فولاد در آتش جنگ
با شروع جنگ تحمیلی، بسیج از یک ایده به یک واقعیت سرازیر شد. نوجوانها با شناسنامههای دستکاریشده راهی جبهه شدند، دانشجو و کارگر و معلم سلاح برداشتند و خطوط دفاعی غرب و جنوب کشور را با دستهای خالی نگه داشتند.
از عملیاتهای کوچک تا حماسههای بزرگی مثل بیتالمقدس و والفجرها، نقش بسیج مثل «ریههای میدان» بود؛ نفس دادن به جبههای که در محاصره سیاسی و نظامی جهان قرار داشت.
بسیج در دهه ۶۰ نه تنها جنگید؛ بلکه چهره امنیت ملی ایران را بازتعریف کرد. در جهانی که معادلات نظامی بر قدرت سخت استوار بود، بسیج نشان داد مردم سازمانیافته میتوانند از ارتشهای مدرن هم پیشی بگیرند.
دهه ۷۰ – عبور از جنگ به سازندگی
بعد از جنگ، بسیج دو گزینه داشت: یا مثل بسیاری از نیروهای داوطلب دنیا، پس از پایان نبرد به حاشیه برود، یا تبدیل به بازوی سازندگی کشور شود. انتخاب، راه دوم بود.
این دهه، دوران تغییر مأموریت بود: خانهسازی، راهسازی، محرومیتزدایی، کمکرسانی به مناطق آسیبدیده، و آغاز شکلگیری سازمانهای تخصصی زیرمجموعه بسیج.
تهدیدها امنیتیتر، سیاسیتر و پیچیدهتر شدند و بسیج مجبور بود وارد دوره یادگیری نو شود.
دهه ۸۰ – جنگ نرم، فتنهها و بازگشت به خط مقدم
با آغاز موج جنگ نرم جهانی علیه ایران، میدان نبرد از خاک به ذهن منتقل شد. بسیج در دهه ۸۰ وارد فازی شد که برایش تازه بود: جنگ روایتها، دفاع از مشروعیت انقلاب و مقابله با فتنههایی که امنیت ملی را هدف گرفته بودند.
در سال ۱۳۸۸، بسیج عملاً به ستون ثبات داخلی کشور تبدیل شد. کار سختی بود؛ نه جنگ بود، نه خاک و سنگر. میدان، خیابانها بود و آتش عملیات روانی. اما تجربه دهههای قبلی یک چیز را ثابت کرده بود: بسیج هر زمان صحنه تغییر کند، شکل خودش را تغییر میدهد.
دهه ۹۰ – بحرانهای پیدرپی، محور مقاومت، جنگ منطقهای
دهه ۹۰ پرآشوبترین دهه امنیتی–منطقهای ایران بعد از جنگ بود: داعش ظهور کرد، سوریه و عراق آتش گرفتند، یمن زیر بمباران رفت، آمریکا وارد فاز فشار حداکثری شد، و جنگهای نیابتی در منطقه گسترش یافت.
در همین دوران، مدل بسیجی تبدیل شد به الهام بسیاری از نیروهای مردمی منطقه؛ از حشد الشعبی عراق تا نیروهای مردمی سوریه، از کمیتههای انصارالله تا جبهههای مقاومت در لبنان، روح بسیج تبدیل شد به الگویی برای مقابله با ارتشهای اشغالگر و پروژههای تجزیهطلبانه.
داخل ایران نیز مأموریتهای جدید پیدرپی تعریف شد: سیلها، زلزلهها، آتشسوزیها، بحران کرونا، جنگ سایبری، مراقبت از مرزها، عملیات ضدتروریستی در جنوب شرق و شمال غرب، و مقابله با تیمهای خرابکاری رژیم صهیونیستی.
دهه ۱۴۰۰ – جنگ ترکیبی، جنگ شناختی، و بازتعریف یک نهاد ۴۵ ساله
دهه ۱۴۰۰ آغاز عصر جدید بسیج است؛ عصری که تهدید دیگر فقط گلوله نیست.
تهدید امروز ترکیبی است: جنگ رسانهای، تحریم اقتصادی، عملیات اطلاعاتی، اغتشاشات برنامهریزیشده، نبرد روایتها، جنگ پهپادی، سایبری و روانی.
در ۱۴۰۴، بسیج دیگر فقط نیروی داوطلب نظامی و امدادی نیست؛ یک اکوسیستم چندلایه امنیتی-اجتماعی است.
نسل جدید بسیجیها با موبایل، شبکههای اجتماعی و دوربین، همان کاری را میکنند که نسل دهه ۶۰ با خمپاره و قمقه انجام میداد. دانشجوهای متخصص، تیمهای سایبری، گروههای جهادی دانشبنیان، خبرنگاران میدانی، تحلیلگران امنیتی، و نیروهای مرزبانی همه زیر چتر یک روح مشترک کار میکنند: صیانت از ایران.
مدل بسیجی حالا وارد فاز «امنیت آینده» شده؛ جایی که جنگ میان روایت و شناخت است، نه فقط میان اسلحهها.
از ۵۷ تا ۱۴۰۴؛ داستان یک روح مشترک
اگر این ۴۵ سال را کنار هم بگذاریم، یک تصویر کلان ساخته میشود: بسیج از روز اول تا امروز، یک نهاد نبود؛ یک فرهنگ امنیتی بود.
فرهنگی که در جنگ سخت شکل گرفت، در دوره سازندگی بالغ شد، در بحرانهای اجتماعی امتحان پس داد، در جبهه منطقهای ریشه گرفت و در جنگ ترکیبی دهه ۱۴۰۰ وارد مرحله جدیدی شد.
ایران اگر امروز توانسته در میان امواج پیچیده منطقه بایستد، بخش مهمی از آن به خاطر وجود همین نیروی مردمی است؛ نیرویی که هر بار نامش کمتر گفته شده، اما اثرش بیشتر بوده است.
۵ آذر، سالگرد یک تصمیم ساده، اما سرنوشتساز است:
اعتماد به مردم.
اتکا به مردم.
سپردن امنیت کشور به مردمی که هر بار لازم شده، از جان گذشتهاند.
بسیج یعنی «حضور ملت»؛ حضوری که از ۵۷ تا ۱۴۰۴، اجازه نداده هیچ تهدیدی ستونهای این کشور را بلرزاند.
سالروز بسیج، سالروز دوام مدل ایرانی امنیت است؛ مدلی که نه با تانک ساخته شد، نه با قراردادهای خارجی؛ بلکه با ایمان مردم.
source