فیلم How to Train Your Dragon اولین تلاش استودیوی دریم‌ورکس برای ساخت اقتباسی لایو اکشن از یکی از آثار انیمیشنی محبوبش است؛ مسیری که پیش‌تر دیزنی با موفقیت‌ها و شکست‌های فراوان طی کرده است. اما دریم‌ورکس به شکلی شگفت‌انگیز و تحسین‌برانگیز از همان قدم اول توانسته به فرمول موفقیت برسد. بازسازی لایو اکشن How to Train Your Dragon نه‌تنها از نسخه‌ی انیمیشنی الهام گرفته، بلکه آن را ارتقا داده و در عین حال، تجربه‌ای هیجان‌انگیز و تماشایی برای تابستان ارائه داده است.

داستان How to Train Your Dragon همان داستان سابق است، اما این بار با جلوه‌هایی چشم‌نوازتر

داستان فیلم برای کسانی که نسخه‌ی ۲۰۱۰ را دیده‌اند کاملاً آشناست. هیکاپ، نوجوانی از قبیله‌ای وایکینگ که به شکار اژدها مشهورند، در جریان یکی از حمله‌های معمول اژدهایان به روستا، تلاش می‌کند خودش را با شکار یک اژدها ثابت کند. او موفق به زخمی کردن یک اژدهای نایت فیوری ترسناک اما مهربان می‌شود، اما وقتی لحظه‌ی کشتن فرا می‌رسد، تصمیم می‌گیرد آن را آزاد کند. همین تصمیم آغازگر یک دوستی شگفت‌انگیز میان هیکاپ و توثلس است؛ دوستی‌ای که باورهای دیرینه‌ی قبیله‌ی وایکینگ را به چالش می‌کشد، حتی باور پدر هیکاپ، رئیس قبیله.

این نسخه‌ی جدید، بازسازی صحنه به صحنه‌ی نسخه‌ی انیمیشنی نیست، اما تقریباً همان داستان را با ریتمی مشابه دنبال می‌کند. با حدود ۲۷ دقیقه زمان بیشتر، برخی افزوده‌ها و جزئیات گسترش یافته‌اند، اما در مجموع، داستان اصلی دست‌نخورده باقی مانده که تصمیم درستی است؛ چرا که روایت نسخه‌ی اصلی آن‌قدر قدرتمند است که نیازی به تغییر ندارد.

ترکیب این داستان عالی با تصاویر خیره‌کننده و بازی‌های تماشایی، فیلم را به اثری برجسته تبدیل کرده است. البته رسیدن به چنین کیفیتی اصلاً آسان نیست و حضور درست‌ترین افراد پشت دوربین، نقش کلیدی داشته است. دین دبلوا، نویسنده و کارگردان نسخه‌ی اصلی، در این نسخه نیز همین وظایف را برعهده دارد. بازگشت او تصمیمی است که کیفیت اثر را تضمین کرده است.

بازگشت دبلوا، جان پاول و انتخاب هوشمندانه‌ی فیلم‌بردار، راز موفقیت فیلم است

دبلوا اثری ساخته که در عین وفاداری به نسخه‌ی انیمیشنی، حال و هوای یک بلاک‌باستر تابستانی را دارد؛ پر از هیجان، احساس و شکوه بصری. او دقیق می‌دانسته کدام صحنه‌ها باید حفظ شوند و کدام‌ها را می‌توان برای مدیوم لایو اکشن بازآفرینی کرد. از نشانه‌های همین رویکرد، می‌توان به بازگشت جان پاول آهنگ‌ساز سه‌گانه‌ی انیمیشنی اشاره کرد. موسیقی او از همان لحظه‌ای که روی لوگوی استودیو پخش می‌شود، مخاطب را مستقیم به جهان برک بازمی‌گرداند.

برای فیلم‌برداری، دبلوا از بیل پوپ بهره گرفته که با توصیه‌ی راجر دیکینز (مشاور بصری نسخه‌ی انیمیشنی) به پروژه پیوسته است. حضور پوپ یکی از عوامل مهم در موفقیت این نسخه است. تصویربرداری او فوق‌العاده است؛ از جزئیات گرم و صمیمی خانه‌ی هیکاپ و کارگاهش گرفته تا چشم‌اندازهای وسیع و تماشایی ایسلند. صحنه‌های پرواز هم کاملاً موفق از کار درآمده‌اند. فیلم برای فرمت IMAX فیلم‌برداری شده و استفاده‌ی بسیار خوبی از آن کرده است؛ تا جایی که در برخی لحظات واقعاً احساس می‌کنید کنار هیکاپ و توثلس در حال پرواز هستید.

طراحی اژدهایان در نسخه‌ی لایو اکشن بی‌نقص است

اژدهایان، به‌خصوص توثلس، در این نسخه به‌خوبی از انیمیشن به سبک لایو اکشن منتقل شده‌اند. گرچه توثلس از نظر بصری بیش از دیگران حالت کارتونی دارد، اما همین ویژگی باعث شده همچنان چهره‌ای بسیار بامزه، دوست‌داشتنی و بیانگر داشته باشد. وفاداری نسبی به طراحی کارتونی در این مورد تصمیم هوشمندانه‌ای بوده است.

بازیگران فیلم فراتر از انتظار ظاهر شده‌اند

بازی بازیگران در این فیلم یکی از بخش‌هایی بود که واقعاً غافلگیرم کرد. برخی از آن‌ها آن‌قدر به شخصیت‌های انیمیشنی نزدیک هستند که گویی از دل همان انیمیشن بیرون آمده‌اند. به‌عنوان مثال، گابریل هاول در نقش اسنات‌لاوت، اجرایی ارائه می‌دهد که بازتابی دقیق از آن چیزی ا‌ست که پیش‌تر توسط جونا هیل و تیم انیماتورها خلق شده بود.

اما بدون شک بار اصلی فیلم بر دوش میسون تیمز در نقش هیکاپ است؛ و او به‌خوبی از پس آن برآمده است. تیمز تقریباً یک دهه از جِی باروشل (صداپیشه‌ی هیکاپ در نسخه‌ی انیمیشنی) جوان‌تر است و این جوانی به نفع فیلم تمام شده است. هیکاپ در این نسخه بیشتر شبیه نوجوانی خام و پرشور است که می‌خواهد خودش را ثابت کند؛ خصوصیتی که تیمز با طنز، انرژی و بازی فیزیکی عالی به‌خوبی منتقل می‌کند. صحنه‌ی معروف ماهی میان او و توثلس در نسخه‌ی لایو اکشن حتی خنده‌دارتر و چندش‌آورتر از نسخه‌ی انیمیشنی شده است!

نیک فراست در نقش گابر جایگزین کریگ فرگوسن شده که البته اجرایی قابل قبول دارد، اما از آن فراتر نمی‌رود. در نقطه‌ی مقابل، جرارد باتلر در نقش استوئیک رئیس قبیله و پدر هیکاپ بازگشته است. اجرای او کاملاً درخشان است؛ هم در صحنه‌های احساسی کاملاً باورپذیر و تأثیرگذار است و هم در صحنه‌های حماسی، با اغراق هوشمندانه‌ای ایفای نقش می‌کند که با حال و هوای فیلم هماهنگ است.

تمام بازیگران فیلم یکدست هستند. از نقش‌های اصلی تا فرعی، همگی با درک درستی از دنیای اغراق‌شده‌ی داستان، اجرایی کمی بزرگ‌تر از واقعیت ارائه می‌دهند، اما هیچ‌گاه بیش از حد یا تصنعی نمی‌شوند. این دقیقاً همان دلیلی است که نشان می‌دهد حضور دبلوا به‌عنوان کارگردان انتخابی هوشمندانه بوده است.

این فیلم نگاه را به بازسازی‌های لایو اکشن تغییر داد

چند روز بعد از تماشای فیلم، هنوز از کیفیت این بازسازی شگفت‌زده‌ام. من از طرفداران اقتباس‌های لایو اکشن از انیمیشن‌ها نیستم، مخصوصاً وقتی این بازسازی‌ها پر از جلوه‌های بصری هستند که عملاً دوباره به یک اثر انیمیشنی منتهی می‌شوند. اما این بار استثنا رخ داده است. گرچه نسخه‌ی انیمیشنی تقریباً بی‌نقص بود و به فیلم جدید نیازی نداشتیم، اما تجربه‌ی تماشای How to Train Your Dragon در سینما برایم بسیار لذت‌بخش بود. مخاطبان سالن هم بسیار با فیلم همراه شدند. حالا شاید همچنان مشتاق دیگر اقتباس‌ها نباشم، اما بی‌صبرانه منتظر How to Train Your Dragon 2 هستم.

منبع screenrant

source

توسط argbod.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *