به گزارش گروه رسانهای شرق،
شرق: یوزف روت، نویسنده مطرح اتریشی، در زمستان سخت سال 1926 اقامتی طولانی در مسکو داشت و بعدتر براساس مشاهداتش از این شهر، رمانی با عنوان «پیامبر خاموش» نوشت که از پیشگامان رمان ضد آرمانشهری به شمار میرود. این رمان روایتی است از تقابل میان آرمانهای جمعی با واقعیت موجود و روت این تقابل را براساس مشاهداتش از روسیه پس از انقلاب اکتبر به تصویر کشیده است.
«پیامبر خاموش» در میان سالهای 1927 تا 1929 نوشته شد و این همان دورهای است که تروتسکی به حاشیه رانده و سرانجام تبعید شد. شخصیت اصلی این رمان، فریدریش کارگان، برای دوری از بیعملی و سرگردانی روشنفکران اروپایی به جنبش انقلابی کمونیستی ملحق میشود، اما پس از مدتی به دلیل نوع کنشها و رفتارهای حاکم و مشاهده سازوکار قدرت، امید و آرزوهایش رنگ میبازند و با تردید به آرمانهایش مینگرد. سرنوشت کارگان شباهت زیادی به سرنوشت تروتسکی دارد و تصویری است از سرخوردگیهای یک انقلابی.
محمد همتی در بخشی از مقدمه «پیامبر خاموش» اشاره کرده که این رمان نشاندهنده نگاه تیزبین یورف روت در فهم مکانیسم قدرت است. این رمان را میتوان مرثیهای برای امپراتوری اتریش-مجارستان در حال فروپاشی دانست. «پیامبر خاموش» اثری پیچیده است که به کاوش در آرمانهای انقلابی، سرخوردگیهای شخصی و تأثیر مخرب ایدئولوژیهای سیاسی بر زندگی فردی میپردازد. این رمان که پس از مرگ نویسنده در سال ۱۹۶۶ منتشر شد، با سبک خاص روت که ترکیبی از مشاهده دقیق و انسانگرایی عمیق است، تصویری از شور و شوق سیاسی و سرخوردگی ناگزیر آن ارائه میدهد.
در بخشی از این رمان میخوانیم: «فریدریش در اودسا به دنیا آمد، در خانه پدربزرگش، کارگان، تاجر ثروتمند چای. او فرزند نامشروع و از اینرو ناخواسته معلم پیانویی اتریشی به نام زیمر بود که تاجر ثروتمند چای دخترش را به او نمیداد. معلم پیانو از روسیه غیبش زد و کارگان پیر، پس از اینکه از حاملگی دخترش باخبر شد، نومیدانه عدهای را به جستوجویش فرستاد. شش ماه بعد، کارگان دختر و نوزاد را به نزد برادرش فرستاد که بازرگانی ثروتمند در تریست بود. کودکی فریدریش در خانه او گذشت. گرچه در دامان مردی خَیر افتاده بود، کودکی بالکل ناگواری هم نداشت. تازه پس از مرگ مادرش، در اثر مرضی که نام دقیقش را هرگز از دهان کسی نشنید، اتاقی مخصوص نوکرها و کلفتها را به فریدریش دادند. در روزهای تعطیل و در مواقع خاص، اجازه داشت که با فرزندان صاحبخانه دور یک میز غذا بخورد. او ترجیح میداد با نوکرها و کلفتهایی همنشین باشد که از آنها شادی عشق و بدگمانی به اربابها را میآموخت».
یوزف روت از نویسندگان شناختهشده اتریشی است که در سال 1894 در شهر برودی واقع در پادشاهی اتریش-مجارستان آن دوران متولد شد. روت در خانوادهای یهودی به دنیا آمد و هیچوقت پدرش را ندید و نزد مادر و خویشانش بزرگ شد. او در رشتههای فلسفه و ادبیات آلمانی درس خواند اما پیوستن به ارتش و حضور در جنگ باعث شد از ادامه تحصیل بازبماند. جنگ تجربهای مهم در زندگی روت بود و رد این تجربه در بسیاری از آثار او دیده میشود. روت روزنامهنگاری مشهور هم بود و برای نوشتن گزارش به بسیاری از شهرهای اروپایی سفر کرده بود. در سال 1923 روت اولین رمانش با عنوان «تارعنکبوت» را منتشر کرد و پس از آن به عرصه داستاننویسی وارد شد. یوزف روت از سالها پیش در ایران هم شناخته میشد و آثاری از او به فارسی ترجمه شدهاند. محمد همتی پیش از ترجمه «پیامبر خاموش» اثر مشهور دیگری از یوزف روت با عنوان «ایوب» را به هم فارسی برگردانده بود. «ایوب» مربوط به دورهای از داستاننویسی روت است که او مستندنگاری و نوشتن حول موضوعات معاصر را رها کرده و سراغ گذشته رفته است. وقایع این رمان حدودا در فاصله سال 1885 تا کمی پس از پایان جنگ جهانی اول میگذرد. مکان داستان هم گسترهای وسیع دارد و از شهرکی یهودینشین در روسیه آغاز میشود و به نیویورک در آمریکا میرسد.
محمد همتی در بخشی از یادداشت ابتداییاش نوشته: «میتوان ایوب را اودیسهای فرهنگی نامید که از شرق اروپا و از میان اقلیت حسیدی آغاز میشود و به دنیای آن سوی آبها، به آمریکای سکولار میرسد. در پایان رمان، چوخنوف دیگر بخشی از روسیه نیست، همچنان که مندل گرچه ایمانش را بازمییابد، دیگر همان مکتبدار ساده نیست که به کودکان تعلیم تورات میداده است و تمام زندگی خود و همسرش در آبروداری خلاصه میشده». «ایوب» نیز مانند بسیاری دیگر از آثار همعصرش ازجمله «محاکمه» کافکا، رنج بشری را موضوع روایت قرار داده است و آنطور که مترجم هم اشاره کرده، از نظر تاریخی اسلافی دارد: «از کتاب ایوب تا ایوب یوزف روت و بلکه راهی از این هم درازتر. حتی در میان متون نزدیک به کتاب ایوب عهد عتیق ما وصیت ایوب را داریم که ادامه داستان ایوب است. میتوان سرآغاز این رنجنامهنویسی را حتی به صدها و هزارها سال پیش از کتاب ایوب، به زمانی برد که نه زمین عوص بود و نه مردی ایوبنام، حتی به آن نخستین مویه زنی در جستوجوی حکمت مرگ فرزندانش». «ایوب» یوزف روت با این سطور آغاز میشود: «سالها پیش در چوخنوف، مردی زندگی میکرد به نام مندل سینگر. پارسا و خداترس بود و عامی، یک یهودی کاملا معمولی. مکتبداری ساده بود. در خانهاش که تنها شامل آشپزخانهای بزرگ بود، به کودکان تعلیم تورات میداد، از جان و دل و بیحاصلی قابل میکوشید. پیش از او، کرور کرور آدم چون او زیسته و کودکان را تعلیم داده بودند. سیمایی رنگپریده داشت به سادگی ذاتش. ریش و سبیلی تمام، به رنگ سیاه معمولی، دورتادور صورتش را گرفته و لب و دهانش را پوشانده بود. چشمهای درشت و سیاه ابریشمی طرح ریپس بر سر داشت، پارچهای که گاهی با آن کراواتهای ازمدافتاده ارزان میدوزند. تنش را قبایی نیمهبلند از نوع رایج در میان یهودیان روستایی میپوشاند و هنگامی که شتابان از کوچه میگذشت، لبههای قبا به پرواز درمیآمد و مثل دو بال، محکم و منظم بر ساقهای بلند چکمههای چرمینش میکوبید». همتی همچنین اثر دیگری از روت که از مشهورترین آثار او به شمار میرود، یعنی «مارش رادتسکی» را هم به فارسی برگردانده است. «مارش رادتسکی» همعصر مجموعهای از آثار ادبی بزرگ آلمانی ثلث اول قرن بیستم است که سهمی عمده در شکلگیری مفهومی به نام «رمان مدرن» یا «رمان قرن بیستم» داشتهاند. ماریو بارگاس یوسا آن را از بهترین رمانهای سیاسی خوانده و گفته که در نگارش رمان معروف «سور بز» از آن الهام گرفته است.
source