به گزارش رکنا، یک پرونده جنایی قدیمی بار دیگر به صدر اخبار برگشت، مردی به نام بهروز که به اتهام قتل جوانی به نام خسرو مقابل یک جگرکی در تهران به قصاص محکوم شده بود، پس از نقض حکم در دیوان عالی کشور، دوباره در برابر قضات ایستاد و این بار ادعای تازهای را مطرح کرد: «قصد داشتم از خودم دفاع کنم، آنها میخواستند من را بدزدند.»
حادثه از کجا شروع شد؟
ماجرا به میانه سال ۱۴۰۰ برمیگردد؛ شبی که خبر یک درگیری خونین مقابل بساط یک جگرکی به پلیس مخابره شد. مأموران با حضور در محل دریافتند جوانی به نام خسرو در جریان نزاعی با ضربه چاقو جان باخته و عامل حادثه، مردی به نام بهروز، گریخته است.
بهروز پس از دستگیری، در بازجوییها گفت: «مدتی بود هر شب برای شام به همان جگرکی میرفتم. شب حادثه هم کنار جدول نشسته بودم که خسرو و دوستانش آمدند. او را میشناختم چون دوست عموی من بود. ناگهان مرا صدا زدند، جلو رفتم و همان لحظه خسرو سیلی محکمی به صورتم زد. بعد دوستانش هم به من حمله کردند و کتکم زدند. وقتی اعتراض کردم، خسرو گفت باید او را با خودمان ببریم. من ترسیدم قصد ربودنم را دارند. در همان لحظه چاقویی که همراهم بود را بیرون آوردم و ضربهای زدم و فرار کردم.»
اولین دادگاه و حکم قصاص
با تکمیل تحقیقات، پرونده به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی، اولیای دم مقتول درخواست قصاص کردند و بهروز نیز در جایگاه قرار گرفت و از خود دفاع کرد. اما در نهایت قضات دادگاه با توجه به مستندات و اظهارات شهود، او را به قصاص محکوم کردند.
نقض حکم در دیوان عالی کشور
بهروز و وکیلش نسبت به رأی صادره اعتراض کردند. پرونده به دیوان عالی کشور رفت و قضات این مرجع با اشاره به نقص تحقیقات، حکم را نقض کردند و دستور دادند پرونده با حضور شاهدان دوباره در شعبه ۱۳ دادگاه کیفری بررسی شود.
دادگاه دوم؛ روایتهای متفاوت
جلسه دوم این بار بهصورت ویدیوکنفرانس برگزار شد. در این جلسه، وکیل اولیای دم بار دیگر خواستار قصاص شد. متهم که از زندان صحبت میکرد، گفت: «قصدم قتل نبود. آنها مرا زدند و میخواستند بدزدند. همان زمان شکایت آدمربایی هم ثبت کردم. اگر دفاع نمیکردم، شاید زنده نمیماندم.»
شاهد اول، صاحب جگرکی محل حادثه، گفت: «آن شب بهروز کنار خیابان نشسته بود و غذا میخورد. خسرو و دوستانش آمدند، او را صدا زدند و ناگهان کتکش زدند. قصد داشتند به زور سوار ماشینش کنند. بهروز برای دفاع از خودش چاقو کشید و خسرو را زد.»
شاهد دوم اظهاراتی متفاوت داشت: «من و دوستانم خسرو را سوار کردیم و به مقابل جگرکی رفتیم. نمیدانم چه شد که با بهروز درگیر شدند.»
شاهد سوم اما گفت: «بهروز همان ابتدا چاقو داشت. میتوانست فرار کند اما تصمیم گرفت خسرو را بزند.»
متهم در آخرین دفاع خود گفت: «آنقدر به سرم زده بودند که گیج شده بودم.»
اکنون پس از شنیدن اظهارات همه طرفها، قضات دادگاه برای صدور رأی وارد شور شدهاند و سرنوشت این پرونده جنجالی در انتظار تصمیم نهایی است.
source