عمو جلال به همشهری می گوید: «مدت ۳۰ سال است که در تالاب انزلی با همسرم و دو تا دختر زندگی می کنم. یکی از دخترهایم ازدواج کرده و یکی از دخترهایم هنوز پیشم است.» او ادمه می دهد: «تقریبا ۸ سال پیش یک جوجه پلیکان را نزد من آوردند تا بهش غذا بدهم.» پورغلامی توضیح می دهد: «این پلیکان به همراه مادرش از سیبری روسیه به انزلی کوچ کرده بودند که این جوجه پلیکان از مادرش دور مانده و به دلیل اینکه نمی توانست غذای خودش را تامین کند، گرسنه مانده بود. آن موقع رستوران داشتم و دوستان لطف کرده و جوجه پلیکان را نزد من آوردند.»

دوستی عمیق

«دوستی که جوجه پلیکان را آورد، گفت که عمو جلال می توانی به این پلیکان آبو غذا بدهی؟ من هم قبول کردم و کمی پیش خودم نگه داشتم.» عمو جلال با گفتن این خاطره، ادامه می دهد: «از آنجایی که عادت ندارم کسی را زندانی کنم، جوجه پلیکان را آزاد گذاشتم. یادم است اولین بار که پلیکان را آزاد گذاشتم، به پرواز درآمد و بر روی رودخانه دوری زد و ۵، ۶ ساعتی یک جا نشست.» او می گوید: «پس از آن ناگهان دیدم که به سمت رستوران ما آمد و من هم جلویش ماهی انداختم و متوجه شدم که دوست دارد. کم کم پلیکان پیش ما ماند و با من اخت شد. بعد از آن دیگر هر روز برای پلیکان از رودخانه ماهی تور می کردم و بهش می دادم. گاهی هم برایش ماهی می خریدم.»

داگلاس، پسر خانواده

عمو جلال حالا سال هاست رستوران داری را ناخواسته رها کرده و هر روز صیادی می کند. او عنوان می کند: «رستوران را به دلیل مشکلات مالی تعطیل کردم و دیگر نتوانستم آن را اداره کنم. سال هاست که صیادی می کنم و گاهی هم نمی توانم صیادی کنم. به همین دلیل، الان ۶ ماهی است که برای تهیه غذای پلیکان ماهی خریداری می کنم.» عمو جلال تاکید می کند: «ماهیانه نزدیک به یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هزینه داگلاس است، ولی چون عشق من است و پسرِ نداشته‌ی من است، داگلاس هزینه می کنم. دو تا دختر داشتم و الان ۸ سالی است که پلیکان هم پسر خانواده ما شده است.»

ماجرای دوستی صیاد بندر انزلی و یک پلیکان مهاجر + تصاویر

نگرانی عمو جلال

یکی از نگرانی های عمو جلال مرگ داگلاس به دست شکارچی ها است. او می گوید: «پلیکان من آزاد است و گاهی که به پرواز درآمده و اوج می گیرد، خیلی نگرانش می شوم. چون می ترسم طعمه شکارچی ها شود. یعنی وقتی اینطوری می شود، دلم می ترکد تا داگلاس برگردد. دلم شور می زند و مدام دعا می کنم که به سلامت برگردد. البته اهالی منطقه می دانند که این پلیکان برای من است ولی وقتی از منطقه دور می شود و اوج می گیرد، دلم شور می زند.» او ادامه می دهد: «دلم هم نمی آید که داگلاس را زندانی کنم و دوست دارم همیشه آزاد باشد. وقتی هم پرواز می کند و می رود، دوباره به خانه برمی گردد. یعنی می داند که کجا باید فرود بیاید. داگلاس هوش بالایی دارد.»

پورغلامی اضافه می کند: «خیلی ها که به اینجا می آیند، وقتی داگلاس را می بینند که آزاد است ولی همراه من است، خیلی ذوق زده می شوند. نزدیک می آیند و با پلیکان عکس می گیرند. البته مردم محبت دارند و داگلاس هم وحشی نیست. خود مسوولان محیط زیست هم می دانند که من یک پلیکان دارم که آزاد است.»

source

توسط argbod.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *